شنخوب (شُ) شنخوبه. سر کوه بلند. ج، شناخیب. (منتهی الارب). شنخوبه. شنخاب. بالای کوه. (از اقرب الموارد). سر کوه بلند. (مهذب الاسماء) ، سر دوش، مهرۀ پشت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به شنخاب شود ادامه... شنخوبه. سر کوه بلند. ج، شناخیب. (منتهی الارب). شنخوبه. شنخاب. بالای کوه. (از اقرب الموارد). سر کوه بلند. (مهذب الاسماء) ، سر دوش، مهرۀ پشت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به شنخاب شود لغت نامه دهخدا