جای انباشتن غله، ابزار، کالاهای تجاری و امثال آن، انباشته، بن مضارع انباشتن و انباردن و انباریدن، خس و خاشاک و سرگین چهارپایان و چیزهای دیگر که روی هم انباشته کرده باشند
جای انباشتن غله، ابزار، کالاهای تجاری و امثال آن، انباشته، بن مضارعِ انباشتن و انباردن و انباریدن، خس و خاشاک و سرگین چهارپایان و چیزهای دیگر که روی هم انباشته کرده باشند
پارسی تازی گشته تنبور تنبور، جمع طنابیر یا طنبور ترکی. یکی از آلات زهی و آن سازی بود که کاسه و سطح آن کوچکتر از کاسه و سطح طنبور شروانیان بود یا طنبور شروانی. یکی از آلات زهی که به سطح آن بلند و بر روی دو وتر می بستند و بر ساعد آن پرده ها قرار می گرفت. یا طنبور میزانی. طنبور بغدادی دراز گردن
پارسی تازی گشته تنبور تنبور، جمع طنابیر یا طنبور ترکی. یکی از آلات زهی و آن سازی بود که کاسه و سطح آن کوچکتر از کاسه و سطح طنبور شروانیان بود یا طنبور شروانی. یکی از آلات زهی که به سطح آن بلند و بر روی دو وتر می بستند و بر ساعد آن پرده ها قرار می گرفت. یا طنبور میزانی. طنبور بغدادی دراز گردن