جدول جو
جدول جو

معنی شناشن - جستجوی لغت در جدول جو

شناشن
(شَ شِ)
ج شنشنه. (اقرب الموارد). رجوع به شنشنه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنان
تصویر شنان
اشنان، گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخه های باریک، برگ های ریز و طعم شور که معمولاً در شوره زارها می روید، خرند، آذربو، خلخان، اشنیان، آذربویه
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
جمع واژۀ شن ّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شن ّ شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دارویی است که آن را به یونانی فراسیون گویند و به شیرازی گندنای کوهی خوانند و بعضی گویند به این معنی عربی است. (از برهان). گندنای کوهی و فراسیون. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
آب متفرق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، آب سرد. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
مخفف اشنان است و آن گیاهی باشد که بدان رخت شویند. (برهان). اشنان. (فهرست مخزن الادویه) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دشمنی و خلاف. لغتی است در شنآن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به شنآن شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آن را در عربی امارث گویند و آن قطعه چوبهایی است که به یکدیگر متصل نمایند در آب و سوار آن شوند و شکل آن مانند مشکهای بادکردۀبهم بسته و برابرساخته است. (از المعرب جوالیقی). ادی شیر نویسد: این لغت را در فرهنگهای فارسی نیافتم و شاید از سریانی باشد. (از حاشیۀ المعرب جوالیقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنان
تصویر شنان
کنیه توز دشمنی کینه بیزاری آب سرد، آب پراکنده، ابر بارانریز
فرهنگ لغت هوشیار