معنی شناسانیدنی - جستجوی لغت در جدول جو
شناسانیدنی
(شِ دَ)
لایق شناساندن
ادامه...
لایق شناساندن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر شناساندن
شناساندن
شِناساندَن
آشنا ساختن، معرفی کردن
ادامه...
آشنا ساختن، معرفی کردن
فرهنگ فارسی عمید
شناسانیدن
(مُ جَرْ رَ کَ دَ)
تعریف. تبصیر. شناساندن. (یادداشت مؤلف). معرفی کردن و معروف کنانیدن و شناختن فرمودن. (ناظم الاطباء)
ادامه...
تعریف. تبصیر. شناساندن. (یادداشت مؤلف). معرفی کردن و معروف کنانیدن و شناختن فرمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شناسانیده
(شِ دَ / دِ)
نعت مفعولی از شناسانیدن. وقوف و اطلاع و معرفت داده شده. معرفی کرده شده
ادامه...
نعت مفعولی از شناسانیدن. وقوف و اطلاع و معرفت داده شده. معرفی کرده شده
لغت نامه دهخدا
ناسائیدنی
(دَ)
نسائیدنی. که درخور سائیدن نیست. که سودن را نشاید. مقابل سائیدنی
ادامه...
نسائیدنی. که درخور سائیدن نیست. که سودن را نشاید. مقابل سائیدنی
لغت نامه دهخدا
ناسابیدنی
(دَ)
که سائیدنی نیست. که ازدر سابیدن نیست. مقابل سابیدنی. رجوع به سابیدنی شود
ادامه...
که سائیدنی نیست. که ازدر سابیدن نیست. مقابل سابیدنی. رجوع به سابیدنی شود
لغت نامه دهخدا
شناساندن
(مُ جَرْ رَشُ دَ)
تعریف. شناسانیدن. آشنا کردن. (یادداشت مؤلف). شناختن فرمودن و شناسیدن کنانیدن. (ناظم الاطباء)
ادامه...
تعریف. شناسانیدن. آشنا کردن. (یادداشت مؤلف). شناختن فرمودن و شناسیدن کنانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویر شناسانیدن
شناسانیدن
آشنا کردن معرفی کردن
ادامه...
آشنا کردن معرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شناساندن
شناساندن
آشنا کردن، تعریف کردن
ادامه...
آشنا کردن، تعریف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شناسانیدن
شناسانیدن
((ش دَ))
شناساندن، آشنا کردن، معرفی کردن
ادامه...
شناساندن، آشنا کردن، معرفی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر شناساندن
شناساندن
معرفی
ادامه...
معرفی
فرهنگ واژه فارسی سره
شناساندن
آشنا کردن، معرفی
ادامه...
آشنا کردن، معرفی
فرهنگ واژه مترادف متضاد