جدول جو
جدول جو

معنی شناخت - جستجوی لغت در جدول جو

شناخت
آشنایی، فهم و دریافت، علم و معرفت، برای مثال نه هر سخن که برآید بگوید اهل شناخت / به سرّ شاه سر خویشتن نشاید باخت (سعدی - ۱۳۰)
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
فرهنگ فارسی عمید
شناخت
عرفان، شناختن، معرفت، شناسائی
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
فرهنگ لغت هوشیار
شناخت
((ش))
شناسایی، دریافت، معرفت
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
فرهنگ فارسی معین
شناخت
معرفت
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
فرهنگ واژه فارسی سره
شناخت
آگاهی، بینش، دانش، شناسایی، عرفان، علم، معرفت، آشنایی، اطلاع، درک، وقوف، آشنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شناخت
تعرّفٌ
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به عربی
شناخت
Cognition
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شناخت
cognition
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شناخت
cognizione
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شناخت
познание
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به روسی
شناخت
Kognition
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به آلمانی
شناخت
пізнання
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شناخت
poznanie
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به لهستانی
شناخت
认知
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به چینی
شناخت
cognição
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شناخت
شناسایی، هویّت
دیکشنری اردو به فارسی
شناخت
شناحت
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به اردو
شناخت
cognitie
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به هلندی
شناخت
জ্ঞান
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به بنگالی
شناخت
การรับรู้
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به تایلندی
شناخت
utambuzi
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شناخت
biliş
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شناخت
認識
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شناخت
הכרה
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به عبری
شناخت
cognición
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شناخت
kognisi
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شناخت
ज्ञान
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به هندی
شناخت
인식
تصویری از شناخت
تصویر شناخت
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شناخته
تصویر شناخته
آشنا، معروف و مشهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شناختن
تصویر شناختن
آشنا شدن، واقف شدن، دانستن، اشناختن، شناسیدن، اشناسیدن
با کسی آشنایی داشتن، دوستی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شناختن
تصویر شناختن
آشنا شدن، دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناخته
تصویر شناخته
دانسته وقوف یافته، معروف مشهور بنام، آشنا، جمع شناختگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناختن
تصویر شناختن
((ش تَ))
دانستن، اقرار کردن، دوستی داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شناختی
تصویر شناختی
Cognitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شناختن
تصویر شناختن
Recognize
دیکشنری فارسی به انگلیسی