جدول جو
جدول جو

معنی شنائع - جستجوی لغت در جدول جو

شنائع
(شَ ءِ)
شنایع. جمع واژۀ شنیعه. بدیها و زشتیها. (از غیاث اللغات). و رجوع به شنیعه شود
لغت نامه دهخدا
شنائع
جمع شنیعه، بدی ها زشتی ها
تصویری از شنائع
تصویر شنائع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنایع
تصویر شنایع
شنیعه ها، بدی ها، زشتی ها، جمع واژۀ شنیعه
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ)
تشنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (شمس اللغات). ظمآن. عطشان. سخت تشنه. ج، نیاع. قوم جیاع نیاع. (اقرب الموارد) ، گرسنه. (شمس اللغات). پیچ پیچان رونده از گرسنگی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مایل. (اقرب الموارد). میل کننده. (شمس اللغات). خمیده. ج، نوائع: غصن نائع، شاخۀ خمیده. (ناظم الاطباء). نوائع، شاخهای خمیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شنّیز. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنیز شود
لغت نامه دهخدا
موضعی است در نجد بنی اسد را:
ارقنی اللیله برق لامع
من دونه التّینان والربائع
فواردات فقناً فالنائع
و من ذری رمان هضب فارع.
راجز (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
سهم شائع، بهرۀ بخش ناکرده. (منتهی الارب). مقابل مفروز. (اقرب الموارد) ، آشکاراو فاش. (اقرب الموارد) (غیاث). رجوع به شایع شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
ج صنیع. (منتهی الارب). رجوع بدان کلمه و صنایع شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
انواع علف که دوگانه و جفت روید. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شریعه. (اقرب الموارد). رجوع به شریعه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
رجوع به شناءه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شنار. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنار شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شناط. (منتهی الارب). رجوع به شناط شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
ج شنوکه. (منتهی الارب). رجوع به شنوکه شود. سه کوه کوچک منفرد است از کوههای واقع در بین قدید و جحفه ازدیار خزاعه و گویند کوهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ ئی ی)
منسوب است به ازد شنوه و شنوه عبدالله بن کعب... است. و به این نسبت چند تن مشهورند. رجوع به انساب سمعانی ورق 339 شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
شناگر. آب آشنا:
چون شناور نیستی پیرامن جیحون مگرد
بی شنائی پای در جیحون نمی بایدنهاد.
مغربی
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شائعه: جأت الخیل شوائع و شواعی که قلب شوائع است، بمعنی متفرق آمدن مرکبهاست. (از تاج العروس) (از نشوءاللغه ص 16). رجوع به شواعی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شائع
تصویر شائع
رواک زندک آشکارا بون هنباز (سهم مشترک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنایع
تصویر شنایع
جمع شنیعه زشتیها بدیها کارهای زشت، خطاها، فتنه ها فسادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرائع
تصویر شرائع
جمع شریعه، کیش ها دینکردها جمع شریعت آیینهای پیامبران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنایع
تصویر شنایع
((شَ))
جمع شنیعه، زشتی ها، بدی ها، کارهای زشت، خطاها، فتنه ها، فسادها
فرهنگ فارسی معین