جدول جو
جدول جو

معنی شنائط - جستجوی لغت در جدول جو

شنائط
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شناط. (منتهی الارب). رجوع به شناط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
شناگر. آب آشنا:
چون شناور نیستی پیرامن جیحون مگرد
بی شنائی پای در جیحون نمی بایدنهاد.
مغربی
لغت نامه دهخدا
(شَ ئی ی)
منسوب است به ازد شنوه و شنوه عبدالله بن کعب... است. و به این نسبت چند تن مشهورند. رجوع به انساب سمعانی ورق 339 شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
ج شنوکه. (منتهی الارب). رجوع به شنوکه شود. سه کوه کوچک منفرد است از کوههای واقع در بین قدید و جحفه ازدیار خزاعه و گویند کوهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
شنایع. جمع واژۀ شنیعه. بدیها و زشتیها. (از غیاث اللغات). و رجوع به شنیعه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شنّیز. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنیز شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شنار. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنار شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
رجوع به شناءه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شریطه. (اقرب الموارد). رجوع به شریطه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
شطوط، جمع واژۀ شطوطی ̍. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شطوطی شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
زن نیکو گوشت و تن و نیکورنگ. ج، شناطات، شنائط. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(شِ)
نام محلی کنار راه قزوین و زنجان، میان شریف آباد و خرم دره، در 221400گزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شرایط د رفارسی، جمع شریطه، پیمان ها سامه ها جمع شریطه پیمانها قرارها قراردادها. توضیح در تداول فارسی جمع شرط گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنائع
تصویر شنائع
جمع شنیعه، بدی ها زشتی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناط
تصویر شناط
خوش آب و رنگ: زن
فرهنگ لغت هوشیار