بشندن. شنیدن. بشنیدن. مخفف شنودن: گریزان به بالا چرا برشدی چو آواز شیر ژیان بشندی. فردوسی. از آن پس همه رای با او زدی سخن هرچه گفتی پدر بشندی. فردوسی. شکسته شدی لشکرش کآمدی چو آواز این داستان بشندی. فردوسی
بشندن. شنیدن. بشنیدن. مخفف شنودن: گریزان به بالا چرا برشدی چو آواز شیر ژیان بشندی. فردوسی. از آن پس همه رای با او زدی سخن هرچه گفتی پدر بشندی. فردوسی. شکسته شدی لشکرش کآمدی چو آواز این داستان بشندی. فردوسی
آن را در عربی امارث گویند و آن قطعه چوبهایی است که به یکدیگر متصل نمایند در آب و سوار آن شوند و شکل آن مانند مشکهای بادکردۀبهم بسته و برابرساخته است. (از المعرب جوالیقی). ادی شیر نویسد: این لغت را در فرهنگهای فارسی نیافتم و شاید از سریانی باشد. (از حاشیۀ المعرب جوالیقی)
آن را در عربی اَمارث گویند و آن قطعه چوبهایی است که به یکدیگر متصل نمایند در آب و سوار آن شوند و شکل آن مانند مشکهای بادکردۀبهم بسته و برابرساخته است. (از المعرب جوالیقی). ادی شیر نویسد: این لغت را در فرهنگهای فارسی نیافتم و شاید از سریانی باشد. (از حاشیۀ المعرب جوالیقی)
دارویی است که آن را به یونانی فراسیون گویند و به شیرازی گندنای کوهی خوانند و بعضی گویند به این معنی عربی است. (از برهان). گندنای کوهی و فراسیون. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
دارویی است که آن را به یونانی فراسیون گویند و به شیرازی گندنای کوهی خوانند و بعضی گویند به این معنی عربی است. (از برهان). گندنای کوهی و فراسیون. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
شنأی ̍. (از اقرب الموارد). مؤنث شنآن. یقال: امراءه شنآنه، زن دشمنی کننده و مخالفت کننده. (ناظم الاطباء) ، زن دشمن داشته شده و نفرت کرده شده و قولهم: لاباً لشنآنتک، ای لمبغض وقیل هی کتابه عن قولهم لا اباً لک. (ناظم الاطباء)
شَنْأی ̍. (از اقرب الموارد). مؤنث شنآن. یقال: امراءه شنآنه، زن دشمنی کننده و مخالفت کننده. (ناظم الاطباء) ، زن دشمن داشته شده و نفرت کرده شده و قولهم: لاباً لشنآنتک، ای لمبغض وقیل هی کتابه عن قولهم لا اباً لک. (ناظم الاطباء)
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن