جدول جو
جدول جو

معنی شمومات - جستجوی لغت در جدول جو

شمومات
(شَ)
ج شموم. بوییدنیها. (یادداشت مؤلف) : ترنج و شمامه و لیمو و دیگر شمومات بسیار یابند (در خیر) . (فارسنامۀ ابن بلخی ص 134). رجوع به شموم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتومات
تصویر اتومات
اتوماتیک، دستگاه خودکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شه مات
تصویر شه مات
در ورزش شطرنج هنگامی که مهرۀ شاه مات شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرومات
تصویر کرومات
هر یک از نمک های اسید کرمیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
شامل همه بودن، همگانی بودن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
دشت. ج، موامی. (یادداشت مؤلف). بیابان. (دهار). رجوع به موماه و دشت و بیابان شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آنچه را از بوی خوشها که بویند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : اوانی زر و سیم مشحون به شمامات کافور. (ترجمه تاریخ یمینی ص 237)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
عطریات و چیزهای خوشبو که بوئیده شوند. (غیاث) (آنندراج). خوشبویها. مقابل مبصرات و مذوقات و ملموسات و مسموعات. بوئیدنیها از ریاحین و گلها و میوه و مرکبات معطر مانند بهی و سیب و ترنج و نارنج و کافور و زغفران و غالیه و جز آنها. (یادداشت مؤلف) : از همه انواع میوه ها و مشمومات بسیار. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 147). مشمومات چون نیلوفر و نرگس و بنفشه و یاسمن سخت بسیار بود. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 142). نان فراخ و میوه ها بسیار و مشمومات فراوان. (چهارمقالۀ عروضی)
لغت نامه دهخدا
باژ خراج (پارسی است) برخی واژه نامه ها به ریشه پهلوی آن ننگریسته اند، جمع رسوم حقوق و عوارض، آنچه از محصول برای پرداخت مزد ماموران محلی مانند کدخدا و دشتبان و حمامی و آهنگر و نجار و غیره کسر میگردد. یا کارخانه رسومات کارخانه مشروب سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشمومات
تصویر مشمومات
جمع مشمومه، شمین ها، بوییدنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مومنه، زنان گرویده باور داران: زن جمع مومنه زنانی که بخدای ورسول ایمان آورده اند: جمیع مومنین و مومنات ومسلمین ومسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمامات
تصویر غمامات
جمع غمامه اسفنجها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امورات
تصویر امورات
جمع امور، کارها جمع امور، جمع الجمع امر: (صدر اعظم امورات لازمه مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته) (از لایحه قانون مشیر الدوله صدر اعظم که بصحه ّ ناصرالدین شاه رسیده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمومات
تصویر سمومات
جمع سموم، جمع الجمع سم، زهرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمامات
تصویر شمامات
خوشبویه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
کثرت، کلیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شئونات
تصویر شئونات
جمع شوء ون (شئون)، جمع الجمع شان بر خلاف لزوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصومات
تصویر خصومات
جمع خصومت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمعیات
تصویر شمعیات
دار شمالگان (دار شیشعان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تموجات
تصویر تموجات
جمع تموج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویات
تصویر شفویات
لب شکافتگان تیره نانوک ها (نعناع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمولات
تصویر تمولات
جمع تمول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیمات
تصویر تمیمات
جمع تمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
((عُ یَّ))
عمومی بودن، همگانی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصومات
تصویر خصومات
((خُ))
جمع خصومت، دشمنی ها، عداوت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
همگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
Commonness, Generality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
commun, généralité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
общность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
Allgemeinheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
загальність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
powszechność, ogólność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
comum, generalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
común, generalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
comune, generalità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی