جدول جو
جدول جو

معنی شمطاء - جستجوی لغت در جدول جو

شمطاء
(شَ)
مؤنث اشمط. زن دوموی. ج، شمط، شمطان. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). زن دوموی. (منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به اشمط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ نَ)
بارگی گرفتن ستور را. (آنندراج) (از اقرب الموارد) : امطی الدابه امطاء، برای سواری گرفت آن ستور را. (ناظم الاطباء). بارگی گرفتن. سوار شدن
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ مطیه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و جمع واژۀ مطو و مطو. و مطا. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مطیه و مطو و مطاء شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دختر پاکیزه دندان شیرین نفس (لغتی است در شنباء). (ناظم الاطباء). شنباء مؤنث اشنب به ابدال نون به میم. (از اقرب الموارد). رجوع به شنباء شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
کارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به شلط شود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
جمع واژۀ اشمط و شمطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اشمط و شمطاء شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
گروه از مردم وجز آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، کفتگی جامه. ج، شماطیط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
به معنی موضع مکشوف، شهری است در کوهستان یهودا. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(شَمْ ما)
مؤنث اشم، زن بلندبینی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اشم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مشاطاه. با همدیگر بر کنار رود و مانند آن رفتن. (ناظم الاطباء). رجوع به مشاطاه شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
جمع واژۀ مطو و مطو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). و رجوع به مطو شود
لغت نامه دهخدا
(ضَف ف)
از ’م طو’، مطو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مطو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شلطاء
تصویر شلطاء
کارد
فرهنگ لغت هوشیار