جدول جو
جدول جو

معنی شمط - جستجوی لغت در جدول جو

شمط(شُ)
جمع واژۀ اشمط و شمطاء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به اشمط و شمطاء شود
لغت نامه دهخدا
شمط(تَ)
سپید سیاه موی شدن مرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شمط(تَ وَنْ / تَ وا)
درآمیختن چیزی را به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پر کردن آوند را. (ازناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). پر کردن ظرف را. (از اقرب الموارد) ، برافتادن غورۀخرمابن، فشانده شدن برگهای درخت. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شمط(شَ مَ)
شمد. (یادداشت مؤلف). نهالی منقش. (لغتنامۀ دیوان نظام قاری) :
به کتان و شمط برافرازیم
علم از بام این کبود حصار.
نظام قاری.
خوشا آن شمطها و آن صاحبی ها
که آرند سوغات ما را صواحب.
نظام قاری.
قسم بداد به سی پارۀ درزیان شمط
که گر عزا بودت پیش زین غزا مگذر.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
شمط(شَ مَ)
سپیدی موی به سیاهی درآمیخته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شمط(شَمْ / شِمْ / شَ مَ)
توابل و دیگ افزار را گویند: قدر تسع شاه بشمطها، یعنی وسعت یک گوسفند با دیگ افزار دارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تابل. ج، شماط، اشماط. (از اقرب الموارد). رجوع به شماط و تابل شود
لغت نامه دهخدا
شمط
دیگ افزار، تابل
تصویری از شمط
تصویر شمط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمس
تصویر شمس
(پسرانه)
خورشید، نام بتی در قدیم، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
(شَ)
مؤنث اشمط. زن دوموی. ج، شمط، شمطان. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). زن دوموی. (منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به اشمط شود
لغت نامه دهخدا
(شَ طی یَ)
شمطیه. صنفی از فرقۀ امامیه از مذهب شیعه، منسوب به یحیی بن اشمط. (مفاتیح)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
گروه از مردم وجز آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، کفتگی جامه. ج، شماطیط. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ لَ)
گوشت پارۀ پیه ناک. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
جمع واژۀ اشمط و شمطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اشمط و شمطاء شود
لغت نامه دهخدا
(شُ نَ)
غورۀ خرمای به رسیدن درآمده و یا نیمۀ آن رطب شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
گروه از مردم و جز آن. ج، شماطیط. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکی شماطیط. (از منتهی الارب). رجوع به شمطوط و شماطیط شود
لغت نامه دهخدا
(شَ طَ را)
نام جزیره سوماترا. (یادداشت مؤلف) : و هذا الحیوان ای زباد لایعیش غالباً الا بالبلاد الحاره کالحبشه و اطراف الصین و اجوده الموجود بشمطری... و ارفع انواع الزباد الشمطری. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 179)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
مرد سپیدسیاه موی. ج، شمط. (منتهی الارب). مرد دومویه یعنی نیم پیر. (آنندراج). نیم پیر. (دستوراللغه). آمیزه موی. دوموی. (زوزنی) (تاج المصادر). مرد دوموی یعنی نیم پیر. دوموی. و انثی شمطاء. ج، شمط. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(شَ طَ)
یوم شمطه. نام جنگی از عرب و آن از جنگهای فجار است و میان بنی هاشم و بنی عبد شمس بوده است. خداش بن زهیر درباره این جنگ گفته است:
بانّا یوم شمطه قد اقمنا
عمود المجدان له عموداً.
(از مجمع الامثال میدانی ص 758).
، جایگاهی است که وقعه ای از وقعات الفجار به این محل مربوط است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شمل
تصویر شمل
چارق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرط
تصویر شرط
لازم گردانیدن، پیمان کردن، گرو بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمم
تصویر شمم
نزدیکی، دوری از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمن
تصویر شمن
راهب بودایی یا برهمایی، بت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلط
تصویر شلط
کارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شما
تصویر شما
ضمیر جمع مخاطب، ضمیر شخصی منفصل دوم شخص جمع
فرهنگ لغت هوشیار
بیشروی، بیداد ستمگری، فزونخواهی تجاوز کردن از حد و مرتبه خود دور شدن از حد و مرتبه خویش دور شدن از حق واندازه، جور کردن ستم کردن، دوری کردن از حق، ستم ظلم، زیادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطم
تصویر شطم
گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمط
تصویر سمط
جامه پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمط
تصویر خمط
تلخ، دار بی خار، میوه روفان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمط
تصویر حمط
خراشیدن، پوست باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمط
تصویر ثمط
گل آبکی، خاز نازک (خاز خمیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمط
تصویر رمط
آک نهادن، سر کوفت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمط
تصویر ذمط
نای بریده گلو بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی که محمد فرزند دیگر جعفر صادق علیه السلام را به جای موسی کاظم علیه السلام رهنمود می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمق
تصویر شمق
دیوانه واری شادی دیوانه وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرط
تصویر شرط
سامه، بایسته
فرهنگ واژه فارسی سره