مشق شمشیر و طریقۀ به کار بردن شمشیر. (ناظم الاطباء). نوعی ورزش با شمشیر که دو تن انجام دهند و هر یک با شمشیر به دیگری حمله کند و دیگری باید بکوشد که مورد ضربۀ حریف قرار نگیرد. (فرهنگ فارسی معین). مسایفه. (یادداشت مؤلف) : چو خسرو دید ناز آن نیازی سپر بفکند از آن شمشیربازی. نظامی. درآمد به شمشیربازی چو برق ز سر تا قدم زیر پولاد غرق. نظامی. چو باشد نوبت شمشیربازی خطیبان را دهد شمشیر غازی. نظامی. تو خود دانی که در شمشیربازی هلاک سر بود گردن فرازی. نظامی. درین مجلس چنان کن پرده سازی که ناید شحنه در شمشیربازی. نظامی
مشق شمشیر و طریقۀ به کار بردن شمشیر. (ناظم الاطباء). نوعی ورزش با شمشیر که دو تن انجام دهند و هر یک با شمشیر به دیگری حمله کند و دیگری باید بکوشد که مورد ضربۀ حریف قرار نگیرد. (فرهنگ فارسی معین). مسایفه. (یادداشت مؤلف) : چو خسرو دید ناز آن نیازی سپر بفکند از آن شمشیربازی. نظامی. درآمد به شمشیربازی چو برق ز سر تا قدم زیر پولاد غرق. نظامی. چو باشد نوبت شمشیربازی خطیبان را دهد شمشیرِ غازی. نظامی. تو خود دانی که در شمشیربازی هلاک سر بود گردن فرازی. نظامی. درین مجلس چنان کن پرده سازی که ناید شحنه در شمشیربازی. نظامی
دارندۀتیغ. (فرهنگ لغات ولف). سائف. سیاف. (دهار). سپاهیی که به شمشیر مسلح باشد. در برابر نیزه دار و گرزدار و جز اینها، نگاهدارندۀ شمشیر. مأمورحمل و نگاهداری شمشیر: در دستگاه سلطنت غلامی که وی را قماش گفتندی و شمشیردار بود و در دیوان او را جاندار گفتندی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 121)
دارندۀتیغ. (فرهنگ لغات ولف). سائف. سیاف. (دهار). سپاهیی که به شمشیر مسلح باشد. در برابر نیزه دار و گرزدار و جز اینها، نگاهدارندۀ شمشیر. مأمورحمل و نگاهداری شمشیر: در دستگاه سلطنت غلامی که وی را قماش گفتندی و شمشیردار بود و در دیوان او را جاندار گفتندی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 121)
از شیر بازکرده، (یادداشت مؤلف) : مویم چو شیر گشت و شد از عمر شیرباز کز یک گناه بازنگشتم به عمر سیر، سوزنی، - شیرباز کردن، فطام، از شیر باز کردن، (یادداشت مؤلف) : پیرپروردایۀ لطف تو است آنکو نکرد هیچ دانا را ز طفلی تا به پیری شیرباز، سوزنی
از شیر بازکرده، (یادداشت مؤلف) : مویم چو شیر گشت و شد از عمر شیرباز کز یک گناه بازنگشتم به عمر سیر، سوزنی، - شیرباز کردن، فطام، از شیر باز کردن، (یادداشت مؤلف) : پیرپروردایۀ لطف تو است آنکو نکرد هیچ دانا را ز طفلی تا به پیری شیرباز، سوزنی