جدول جو
جدول جو

معنی شمسون - جستجوی لغت در جدول جو

شمسون
(شَ)
رومی عابد. از نسل دان بن یعقوب، از کسانی که مردم مصر را به دین حضرت ابراهیم (ع) دعوت کرد. وی مردی صاحب قوت بود و کسی در آن عصر با وی به قوت بسنده نبود. چون مردم شهر دعوت او را اجابت نکردند، او با ایشان به جنگ پرداخت و سلاح او استخوان شتری بود و خداوند از آن استخوان طعام و شراب مهیا می کرد. اهل شهر به دستیاری زنش او را بند کردند، ولی خدا او را خلاص داد و بر دشمنان پیروز گردانید. (از تاریخ گزیده ص 66و 79). رجوع به فهرست مجمل التواریخ و القصص شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمعون
تصویر شمعون
(پسرانه)
شنونده، نام یکی از برادران یوسف (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(خَ)
پنجاه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
قاضی عبرانیان. وی مردی زورمند و دلیر بود و رمز شجاعت او را در موهایش می دانستند. بعدها زنی زیبا بنام دلیله به اغوای فلسطینیان این راز را کشف کرد و شب هنگام که او در خواب بود موهای او را تراشیدند و سپس وی را دستگیرکردند. شمشون مدت بیست سال در میان قوم اسرائیل قضاوت می کرد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شمسون شود
لغت نامه دهخدا
(شَ سَ)
تثنیۀ شمس: خورشید و ماه. ماه و هور. (یادداشت مؤلف). رجوع به شمس شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دو آبکست در زمین هموار نرم و آن سرکوهی است نرم دراز به طرف بنی غافره. (از منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام برادر عیسی مسیح (ع). (از قاموس کتاب مقدس).
- برادر شمعون، مراد حضرت مسیح (ع) است:
آب خدا آنکه مرده زنده بدو کرد
آن پسر بی پدر برادر شمعون.
ناصرخسرو
مرد متقی و پرهیزکاری که در اورشلیم سکونت داشت و وحی بدو رسید که نخواهد مرد تا مسیح را ببیند. (از قاموس کتاب مقدس). نام یکی از انبیای بنی اسرائیل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شمعون الصفا. نام یکی از برادران یوسف علیه السلام که به قتل یوسف مشورت کرده بود. (غیاث) (یادداشت مؤلف). رجوع به شمعون الصفا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمسون
تصویر خمسون
پنجاه
فرهنگ لغت هوشیار
زمستان
فرهنگ گویش مازندرانی
مکانی بین راه لفور به آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی