جدول جو
جدول جو

معنی شمسایی - جستجوی لغت در جدول جو

شمسایی
(شَ)
نوعی خرمای خوب در شهداد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیوایی
تصویر شیوایی
فصاحت، بلاغت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمساوی
تصویر نمساوی
اتریشی، اهل کشور اتریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شناسایی
تصویر شناسایی
آشنایی، آگاهی و دانایی، معرفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امسالی
تصویر امسالی
مربوط به امسال، در سال جاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همسایگی
تصویر همسایگی
همسایه بودن با هم، در جوار یکدیگر زندگانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمسازی
تصویر دمسازی
همدمی همرازی مصاحبت، موافقت سازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همتایی
تصویر همتایی
نظیر بودن همانندی، تساوی برابری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همسازی
تصویر همسازی
موافقت، هم نسبتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همسالی
تصویر همسالی
اتحاد در سن و سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همسانی
تصویر همسانی
شباهت همانندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همسایگی
تصویر همسایگی
جوار، مجاورت، همسایه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نمسه نمسوی اتریشی: کستیکرمهندس نمساوی که پیش ازعزیمت بساختن این راه مامورشد
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده چرباکی منسوب به مسمی (مسما)، آنچه برای خورش مسمی (مسما) بکار رود: کدو مسمائی
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند کس که در زیر سایه یک سقف باشند، دو یا چند کس که اطاق یا خانه آنان متصل یا نزدیک هم باشد همسرایه: ... تا اگر خویشاوند و همسایه درویش داری ازایشان ننگ نداری و با ایشان پیوندی، دو یا چند ناحیه (ده شهر استان کشور) که مجاور یکدیگر باشند، جمع همسایگان: دیگر آنکه اگر صاحب طرفی از همسایگان مملکت بکمال حلم و وفور کم آزاری این خسرو نوشیروان معدلت ما مغرور شود... یا همسایه مسیح. آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیدایی
تصویر شیدایی
آشفتگی شیفتگی، دیوانگی، عاشقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیمیایی
تصویر شیمیایی
ماتیک منسوب به شیمی: فعل و انفعالات شیمیایی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل شنیدن، یکی از حواس ظاهره و آن شنیدن اصوات است و آلت آن گوش است سامعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناسایی
تصویر شناسایی
آشنایی آگاهی، معرفت علم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمساری
تصویر شرمساری
حالت و کیفیت شرمسار خجلت شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمساری
تصویر سمساری
سپساری داستاری عمل و شغل سمسار، دکان سمسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناسایی
تصویر شناسایی
آگاهی، معرفت، علم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همتایی
تصویر همتایی
((هَ))
همانندی، تساوی، برابری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همسایه
تصویر همسایه
((~. یِ))
دو یا چند کس که اتاق یا خانه آنان نزدیک هم باشد، مجاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیدایی
تصویر شیدایی
((شَ))
شیفتگی، دیوانگی، عاشقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
((تَ))
مسیحیت، مسیحی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمپایی
تصویر دمپایی
((دَ))
کفش راحتی که در خانه به پا کنند، آن چه که دم پا یا دم در گسترند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمساری
تصویر سمساری
دلالی، واسطه گری، دکان سمسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شنوایی
تصویر شنوایی
((شَ یا ش))
عمل شنیدن، یکی از حواس ظاهره و آن شنیدن اصوات است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
مسیحی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همرایی
تصویر همرایی
اجماع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیمیایی
تصویر شیمیایی
کیمیایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همسایگی
تصویر همسایگی
جوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیوایی
تصویر شیوایی
بلاغت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شناسایی
تصویر شناسایی
تشخیص، معرفی
فرهنگ واژه فارسی سره