- شمروج(شُ)
جامۀ نازک تنک. (منتهی الارب) ، جل نازک و تنک بافته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
معنی شمروج - جستجوی لغت در جدول جو
- شمروج
ریز بافته تنک بافته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(شِ)
لغت نامه دهخدا
کسی که سخن را به دروغ آمیزش دهد. ج، شماریج. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
(شُ)
لغت نامه دهخدا
سرشاخۀ خرما که بر آن غوره باشد، خوشۀ انگور. ج، شماریخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به شمراخ شود
(تَ وَهَْ هَُ)
لغت نامه دهخدا
شمرجه. بد دوختن جامۀ کسی را. (ناظم الاطباء). بخیۀ دورادور زدن و بد دوختن جامه را. (از اقرب الموارد) ، خلط کردن در سخن، نیکو پروردن حاضنه کودک را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
گوساله یا گاوی که بیضه ی آن را کشیده باشند
