فرقه ای از پانزده فرقۀ خوارج. (بیان الادیان). گروهی از خوارج اصحاب عبدالله بن شمراخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از مفاتیح) (از بیان الادیان) (از اقرب الموارد). گروهی باشند از خوارج از اصحاب عبدالله بن شمراخ، و در توضیح المذاهب گفته فرقه ای از فرق متصوفۀ مبطله اند و گویند چون صحبت قدیم شود امر و نهی از بنده برخیزد. و نیز به آوازطبل و سرود خوشدل شوند و زنا را مباح می دارند و بصورت صلاح و تقوی در اطراف عالم می گردند و افساد می کنندو قتل ایشان مباح است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
فرقه ای از پانزده فرقۀ خوارج. (بیان الادیان). گروهی از خوارج اصحاب عبدالله بن شمراخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از مفاتیح) (از بیان الادیان) (از اقرب الموارد). گروهی باشند از خوارج از اصحاب عبدالله بن شمراخ، و در توضیح المذاهب گفته فرقه ای از فرق متصوفۀ مبطله اند و گویند چون صحبت قدیم شود امر و نهی از بنده برخیزد. و نیز به آوازطبل و سرود خوشدل شوند و زنا را مباح می دارند و بصورت صلاح و تقوی در اطراف عالم می گردند و افساد می کنندو قتل ایشان مباح است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
سپاس خدای راست. (فرهنگ فارسی معین). مخفف شکرﷲ که کلمه ﷲبه قیاس ماه = مه و راه = ره مخفف شده: شکرللّه که جهان را ز قدوم زیب نو داد محمدکاظم. هاتف اصفهانی (از فرهنگ فارسی معین)
سپاس خدای راست. (فرهنگ فارسی معین). مخفف شُکْرُﷲ که کلمه ﷲبه قیاس ماه = مه و راه = ره مخفف شده: شکرللَّه که جهان را ز قدوم زیب نو داد محمدکاظم. هاتف اصفهانی (از فرهنگ فارسی معین)
دهی است از بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج با 500 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، قلمستان، میوه و توتون است و زیارتگاهی بنام نجم الدوله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، بمجاز به معنی گردیدن و اتصاف است: امسی زید ضاحکاً. (از اقرب الموارد). به این معنی واوی و از ’مسو’ است، تباهی و فتنه انگیختن میان مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معنی مهموز اللام است، بازگشتن. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 20)
دهی است از بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج با 500 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوب، لبنیات، قلمستان، میوه و توتون است و زیارتگاهی بنام نجم الدوله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، بمجاز به معنی گردیدن و اتصاف است: امسی زید ضاحکاً. (از اقرب الموارد). به این معنی واوی و از ’مسو’ است، تباهی و فتنه انگیختن میان مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معنی مهموز اللام است، بازگشتن. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 20)