- شماعه
- سپندار گری، شادمانی
معنی شماعه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عدد، کد
تار سر جای جنبان از سر کودک
روان گردانیدن گداختن آب کردن
شنودن گوشی گوشی دورآو (تلفن) گوشی پزشکی
آگاهنده آوا دار صدا دار (ساعت) و منظور ساعتی است که آنرا کوک کنند و در لحظه معینی شخص خوابیده را بیدار سازد. توضیح شماطه در عربی بدین معنی مستعمل نیست
حساب، حد اندازه، عدد، نمره. یا دانش (علم) شمار. علم حساب. یا شمار... در ردیف در زمره. یا روز علم. روز رستخیز قیامت. یا بشمار آوردن، به حساب آوردن احتساب. یا به علم رفتن، به حساب آمدن محسوب شدن، یا شمار باریک کردن، مناقشه
دشمنشادی شادی از رنج و اندوه دشمن (در برخی از واژه نامه ها دشمنکامی آمده که درست نیست زیرا دشمنکامی به کام دشمن کاری را انجام دادن و برابر با خیانت تازی است)، سرزنش سر کوفت
دستنبویه دستنبو از گیاهان، گوی خوشبوی، خوشبویه (شمامه گونه ای از ساز پارسی است) نوعی از خربزه دستنبو، جمع شماتات، عطردان، گلوله ای به شکل گوی مرکب از خوشبوها که در دست گیرند و بویند. یا شمامه کافور. آفتاب و ماه، روز روشنایی روز
شمع موم، نوعی برنج
دیوانگی، چابکی، زنده دلی
سپندار گر سپندار ساز شماله ساز
پایمردی، خواهشگری، آمرزش خواهی گنهکار، پا در میانی، زاری و درخواست
آزمندی
مونث لماع و جاندانه، آله زرین
((شُ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
عدد، شمار، عددی که نماد و نشانه چیزی است، عددی که نوبت یا رتبه کسی یا چیزی را نشان دهد، عددی که اندازه چیزی را نشان دهد، هر واحد از روزنامه، مجله و مانند آن
زنگ ساعت
شمع، موم، نوعی برنج
نوعی خربزه، دستنبو، هر چیز خوشبو که در دست می گیرند و می بویند، قندیل، چراغدان
شمامۀ کافور: کنایه از آفتاب، ماه، روشنایی روز
شمامۀ کافور: کنایه از آفتاب، ماه، روشنایی روز
جمع شائع، پراکیده ها همسر زن
کسی که شمع میسازد و شغل وی ساختن شمع است
شماله شماله کهربی: در خودرو، یک سپندار
شمع ریز، شمع ساز، شمع فروش