جدول جو
جدول جو

معنی شماشم - جستجوی لغت در جدول جو

شماشم
(شَ شِ)
خرمای تر که در خوشه باقی ماند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ ءِ)
جمع واژۀ شمیمه. خوش بوهایی که بوییده شوند. (از آنندراج) (از غیاث)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت. سکنۀ آن 1040 تن. آب آن از رود خانه شمام. محصول عمده آنجا غلات، بنشن، برنج و لبنیات است. تابستان به ییلاق شمام در 4 هزارگزی آبادی می روند و در آبان ماه برمی گردند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَمْ ما)
نوعی از خربزۀ کوچک که خطهای سرخ و سبز و زرد دارد و بسیار خوشبو و به فارسی دستنبوی گویند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دستنبو. شمامه. (یادداشت مؤلف). دستنبویه است. (اختیارات بدیعی). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وَءْ ءُ)
مشامّه. (ناظم الاطباء). همدیگر را بوییدن، جستن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، نظر کردن. (منتهی الارب) ، نزدیک شدن. (آنندراج) (منتهی الارب). رجوع به مشامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شمائم
تصویر شمائم
جمع شمیمه، بویه ها خوشبو هایی که بوییده شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمام
تصویر شمام
بسیار بو کننده
فرهنگ لغت هوشیار