مخفف شاماخ است که پستان بند زنان یعنی پارچه ای که پستانهای خود را بدان بندند. (از برهان) (ناظم الاطباء). مخفف شاماخ که سینه بند زنان باشد. (آنندراج) (از انجمن آرا). رجوع به شاماخ شود
مخفف شاماخ است که پستان بند زنان یعنی پارچه ای که پستانهای خود را بدان بندند. (از برهان) (ناظم الاطباء). مخفف شاماخ که سینه بند زنان باشد. (آنندراج) (از انجمن آرا). رجوع به شاماخ شود
ابن ضرار. نام شاعری تازی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (منتهی الارب). از شاعران جاهلیت و از قبیلۀ قیس است. (یادداشت مؤلف). شماخ بن ضرار بن حرمله، از شاعران جاهلی عرب است که اسلام را نیز درک کرد. نام او معقل و لقب او شماخ بود. در زمان خلافت عثمان درگذشت. دیوان او را شیخ احمد بن امین شنقیطی در سال 1317 هجری قمری چاپ کرده است. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به فهرست عقدالفرید، الموشح ص 67، 87 و 88، اعلام زرکلی و فهرست المعرب جوالیقی شود نام پهلوانی ایرانی. (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ لغات شاهنامه) : پذیره فرستاد شماخ را چه مایه دلیران گستاخ را. فردوسی
ابن ضرار. نام شاعری تازی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (منتهی الارب). از شاعران جاهلیت و از قبیلۀ قیس است. (یادداشت مؤلف). شماخ بن ضرار بن حرمله، از شاعران جاهلی عرب است که اسلام را نیز درک کرد. نام او معقل و لقب او شماخ بود. در زمان خلافت عثمان درگذشت. دیوان او را شیخ احمد بن امین شنقیطی در سال 1317 هجری قمری چاپ کرده است. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به فهرست عقدالفرید، الموشح ص 67، 87 و 88، اعلام زرکلی و فهرست المعرب جوالیقی شود نام پهلوانی ایرانی. (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ لغات شاهنامه) : پذیره فرستاد شماخ را چه مایه دلیران گستاخ را. فردوسی
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ مقابل جنوب، در علم جغرافیا طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدشگون، مرخشه، تخجّم، نحس، نامیمون، مشوم، نافرّخ، نامبارک، سیاه دست، بدقدم، سبز قدم، مشئوم، میشوم، بداغر، بدیمن، شنار، خشک پی، سبز پا، پاسبز، منحوس
مقابلِ یمین، طرف چپ، سمت چپ مقابلِ جنوب، در علم جغرافیا طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بَدشُگون، مَرَخشِه، تَخَجُّم، نَحس، نامِیمون، مَشوم، نافَرُّخ، نامُبارَک، سیاه دَست، بَدقَدَم، سَبز قَدَم، مَشئوم، مَیشوم، بَداُغُر، بَدیُمن، شَنار، خُشک پِی، سَبز پا، پاسَبز، مَنحوس
قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی. او راست: 1- الحکمه، در شرح رأس الحکمه. 2- سردالحجه علی اهل الفصله فی عقائد الاباضیه و الاخلاق و نحوها. 3- الظهور المحتوم، که به سال 1327 هجری قمری تألیف کرد. 4-القول المتین فی رد علی المخالفین، که به سال 1323 هجری قمری به پایان رساند. (از معجم المطبوعات مصر) ابوالعباس احمد بن عثمان بن سعید... شماخی. متوفی به سال 908 هجری قمری او راست: کتاب السیر، درباره رجال اباضیه. (از معجم المطبوعات مصر)
قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی. او راست: 1- الحکمه، در شرح رأس الحکمه. 2- سردالحجه علی اهل الفصله فی عقائد الاباضیه و الاخلاق و نحوها. 3- الظهور المحتوم، که به سال 1327 هجری قمری تألیف کرد. 4-القول المتین فی رد علی المخالفین، که به سال 1323 هجری قمری به پایان رساند. (از معجم المطبوعات مصر) ابوالعباس احمد بن عثمان بن سعید... شماخی. متوفی به سال 908 هجری قمری او راست: کتاب السیر، درباره رجال اباضیه. (از معجم المطبوعات مصر)
لقب آن دارالملک است. (از لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند. (از حدود العالم). نام شهر حاکم نشین شروان. (ناظم الاطباء). شهری معمور از بلاد شروان در طرف اران و صاحب آن شروان شاه و لقب آن دارالسلطنه بود و مطابق عهدنامۀ گلستان از ایران مجزا و به روسیه ملحق گردید (1228 هجری قمری). (یادداشت مؤلف). شماخا. سابقاً کرسی ایالت شروان (در قفقازیه) مستقر شروانشاهان بود. (فرهنگ فارسی معین) : گر دو شود قبله مان نی عجبی بس از آنک او به شماخی نهاد کعبۀ دیگر بنا. خاقانی. قلعۀ گلستان شه قلۀ بوقبیس دان حصن شماخی اش حرم کعبه سرای تازه بین. خاقانی. چون به شماخی ترا کرد قضا شهربند نام شماخی توان مصر عجم ساختن. خاقانی. شهر سباست خطۀ دربند ز احتشام بیت المقدس است شماخی ز اقتدار. خاقانی
لقب آن دارالملک است. (از لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند. (از حدود العالم). نام شهر حاکم نشین شروان. (ناظم الاطباء). شهری معمور از بلاد شروان در طرف اران و صاحب آن شروان شاه و لقب آن دارالسلطنه بود و مطابق عهدنامۀ گلستان از ایران مجزا و به روسیه ملحق گردید (1228 هجری قمری). (یادداشت مؤلف). شماخا. سابقاً کرسی ایالت شروان (در قفقازیه) مستقر شروانشاهان بود. (فرهنگ فارسی معین) : گر دو شود قبله مان نی عجبی بس از آنک او به شماخی نهاد کعبۀ دیگر بنا. خاقانی. قلعۀ گلستان شه قلۀ بوقبیس دان حصن شماخی اش حرم کعبه سرای تازه بین. خاقانی. چون به شماخی ترا کرد قضا شهربند نام شماخی توان مصر عجم ساختن. خاقانی. شهر سباست خطۀ دربند ز احتشام بیت المقدس است شماخی ز اقتدار. خاقانی