جدول جو
جدول جو

معنی شماتیک - جستجوی لغت در جدول جو

شماتیک
((ش))
دارای طرح کلی، مربوط به شما
تصویری از شماتیک
تصویر شماتیک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شماتی
تصویر شماتی
تک ندارد سر شکستگان سر کوفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
ماده سرخرنگی که زنان به لب مالند، روژلب، لوازم آرایش بانوان فرانسوی گنجار گلگونه ای که زنان درآرایش به کاربرند ماده ای سرخ که زنان بلب مالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتیک
تصویر ماتیک
از انواع لوازم آرایش که با آن لب ها را رنگ کنند، روژ لب
فرهنگ فارسی معین
ماده ای رنگی که از مواد شیمیایی تهیه می شود و زنان برای رنگ کردن لب خود به کار می برند، روژلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارتیک
تصویر مارتیک
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گمانیک
تصویر گمانیک
مشکوک
فرهنگ واژه فارسی سره
عقیده ای، آیینی، از روی عقیده قاطع فرانسوی بنباوریک زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماتیس
تصویر آماتیس
(دخترانه)
نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
افسانه ای، قهرمان وار، شاعرانه، جالب، سبک ادبی که در اوائل قرن نوزدهم در فرانسه و انگلستان پیدا شد و اصول ادبیات کلاسیک را کنار گذاشته و بجای تقلید از قدماء سبک جدیدی اختیار کردند فرانسوی داستان پردازیک شورمند داستانی افسانه یی، اثری شعری وابسته بسبک رمانتیسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماتین
تصویر تماتین
جمع تمتان تمتین، رشته های تاژ (خیمه) رسن های چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
آزمایش، ممارست، تجربه فرانسوی آزمون، کاریک
فرهنگ لغت هوشیار
پیوستگی، محبت آمیز جذاب جالب توجه، دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خود کار) که تحت اراده شخص نیست. مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقده عصبی است که در طرفین ستون فقرات به شکل زنجیری از بالا به پایین کشیده شده. این عقده ها شبیه به دانه تسبیح میباشد. دستگاه سمپاتیک از طرفی به وسیله شاخه های ارتباطی با سلسله اعصاب ارادی مربوط است و از طرفی دیگر رشته رشته شده و به شکل شبکه ای اطراف عروق و احشا را فرا میگیرد شبکه هایی قبل از تقسیم در اعضا تشکیل میدهد که بین این شبکه ها عقده هایمحیطی وجود دارند
فرهنگ لغت هوشیار
عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر عضله هرمی لگن خارج میشود، عرض این عصب در ابتدا حتی به 5/1 سانتیمتر نیز میرسد فرانسوی سرینیک مربوط به تهیگاه، معمولا نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ) اطلاق میشود. این عصب از راس مثلث شبکه خاجی تولید و در حقیقت دنباله این راس است. عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسائی در زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود. عرض این عصب در ابتدا حتی به 5، 1 سانتیمتر نیز میرسد. ابتدا در سرین به طور مایل و بعد در ناحیه خلفی ران تا حفره رکبی قائما پایین میاید. و از آن جا به بعد به دو شاخه انتهایی تقسیم میشود. عصب مذکور در سرین به وسیله عضطه سرینی بزرگ پوشیده میشود و در ناودانی که بین استخوان و رگ و برآمدگی بزرگ استخوان رانی است پایین میاید و یکی از نقاط دردناک این عصب دو همین محل است عرق النسا بزرگ عرق النسا عصب نسائی بزرگ، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس میشود خصوصا در ناحیه سرینی وجع عرق النسا. یا سیاتیک بزرگ. سیاتیک. یا سیاتیک کوچک. عصبی است که جدا میگردد و از زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود و محل خروج آن در عقب کنار داخلی عصب نسائی بزرگ است و در ناحیه سرینی به دو شاخه عضلانی و جلدی تقسیم میگردد نسائی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماریق
تصویر شماریق
جامه پاره پاره ژنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماریخ
تصویر شماریخ
جمع شمراخ، خوشه های انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماریج
تصویر شماریج
به گونه رمن یاوه ها بیهوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
به گونه رمن پنجه شاخه ها شاخه های کوچکی که بر سر یک شاخه روید، پاره پاره ها جامه های پاره، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
عمل، تجربۀ علمی، آزمایش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممالیک
تصویر ممالیک
مملوک ها، بنده ها، برده ها، غلام ها، جمع واژۀ مملوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هماتیت
تصویر هماتیت
از فراوان ترین کانی های آهن دار که به رنگ قرمز است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمانتیک
تصویر رمانتیک
مربوط به رمانتیسم، آنچه احساسات و عواطف در آن بارز باشد، شاعرانه، احساساتی، خیال پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هماتین
تصویر هماتین
رنگ دانۀ محتوی آهن که از تجزیۀ هموگلوبین به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
دلباخته، کورکورانه، به مرامی تاسی کردن فرانسوی دین نمودار متعصب در دین و مذهب، طرفداری شدید یک فرقه یک حزب احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمفاتیک
تصویر لمفاتیک
فرانسوی جهابیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماستیک
تصویر ماستیک
کندر رومی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مملوک، بردگان زر خریدان، جمع مملوک: غلامان بندگان، گروهی از غلامان شاهان که بعدها بسلطنت نواحی مختلف رسیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپاتیک
تصویر هپاتیک
فرانسوی ریسه برگ از گیاهان گیاهی خزه مانند ازدسته ّ هپاتیک ها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خوناهن ماده قرمزرنگ آهن دارموجود در گلبولهای قرمزخون که باترکیب یک ماده پروتیدی موسوم به گلوبین هموگلوبین رامیسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هماتیت
تصویر هماتیت
فرانسوی خونسنگ گونه ای اخراکه آنرااخرای قرمز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراتیک
تصویر پراتیک
((پِ))
عمل، زندگی عملی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمانتیک
تصویر رمانتیک
((رُ))
داستانی، افسانه ای، شاعرانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمپاتیک
تصویر سمپاتیک
((سَ))
محبت آمیز، جالب توجه، دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
مربوط به تهیگاه، نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ اطلاق می شود، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس می شود
فرهنگ فارسی معین