جدول جو
جدول جو

معنی شلیهه - جستجوی لغت در جدول جو

شلیهه
(شَ هَِ)
دهی است از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان. سکنۀ آن 172 تن. آب از شطالعرب. محصول عمده آنجا خرما و نارنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیهه
تصویر شیهه
آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلیته
تصویر شلیته
نوعی دامن کوتاه، گشاد و چین داری که زنان بر روی شلوار می پوشند
فرهنگ فارسی عمید
(شُ وَ هََ)
تصغیرشاه. (منتهی الارب). گوسپند خرد. رجوع به شاه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ هََ / هَِ)
آواز اسب. صهیل. (انجمن آرا) (فرهنگ اوبهی) (از برهان) (از غیاث) (یادداشت مؤلف) (از آنندراج). شنه. شیه. بانگ اسب. صهال. (یادداشت مؤلف) :
همی بست از گرد تک چشم مهر
همی کافت از شیهه گوش سپهر.
اسدی.
گیسوی حوّا شناس پرچم منجوق او
عطسۀ آدم شناس شیهۀ یکران او.
خاقانی.
از شیب تازیانۀ او عرش را هراس
وز شیهۀ تکاور او چرخ را صدا.
خاقانی.
نوای شیهۀ شبدیز خسرو طبع شیرین را
خوش است اما صدای تیشۀ فرهاد از آن خوشتر.
میرزا عرب ناصح (از آنندراج).
- شیهه زدن، فریاد زدن. بانگ برآوردن اسب. بانگ کردن اسب. آواز برآوردن اسب:
گر شیهه ای زند به جوانی ستایمش
ور نقطه ای برد کنمش نام طی ّ ارض.
عرفی.
- شیهه کردن، صدا برآوردن اسب. شیهه زدن:
به گاه قباد این چنین شیهه کرد
کجا کرد با شاه ترکان نبرد.
فردوسی.
، آواز شیر. (یادداشت مؤلف). نعرۀ شیر که از نشاط کند. (فرهنگ اوبهی) :
بانگ او کوه بلرزاند چون شیهۀ شیر
سم او سنگ بدرّاند چون نیش گراز.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(شَ هَِ)
دهی است از بخش هویزۀ شهرستان دشت میشان. سکنه 600 تن. آب آن از نهر سابله. محصول عمده آنجا غلات. راه آن ماشین رو و صنایع دستی زنان حصیربافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شَ لی یَ)
پاره ای از گوشت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، حصه ای از شب، قطعه ای از کوه. (ناظم الاطباء) ، بقیۀ مال. ج، شلایا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ فَ هََ)
مصغر شفه. یعنی لبچه و لب کوچک. (ناظم الاطباء). مصغر شفه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). و رجوع به شفه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ تَ/ تِ)
دامن چین دار که روی نظامی زنانه پوشند:شلیتۀ قجری، نوعی از آن شلوار است. (یادداشت پروین گنابادی). نوعی دامن کوتاه و گشاد و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می پوشیدند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
کلافه ای از نخ (لغه عراقیه). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
خورشید. الاهه نیز بهمین معنی است. (از اقرب الموارد) ، داهیه. بلای بزرگ. (اقرب الموارد) ، موش دشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). موش صحرایی. یربوع. (اقرب الموارد ذیل درص)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شلیفه
تصویر شلیفه
فرج زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
آواز اسب، بانگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیهه
تصویر شفیهه
مصغر شفه: لبک لب کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلیته
تصویر شلیته
دامن چین دار که روی نظامی زنانه پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیهه
تصویر شیهه
((شَ هِ))
آواز اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شلیته
تصویر شلیته
((شَ تِ))
شلیطه، نوعی دامن کوتاه و گشاده و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می پوشیدند
فرهنگ فارسی معین
دامن، شلیته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جیغ، صیحه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دامنی پرچین که علاوه بر زنان، مطرب ها و مردان رقصنده جهت
فرهنگ گویش مازندرانی