جدول جو
جدول جو

معنی شلمنصر - جستجوی لغت در جدول جو

شلمنصر
(شَ مَ نَصْ صَ)
پنجم. 717-722 قبل از میلاد). پادشاه آشور و بابل بود. وی جانشین تیگلات پیلسر 3 گردید، شهر صور را محاصره کرد، ولی نتیجه ای نبرد و سامره را مدت سه سال در حصار گرفت. پس از وی سرجون جانشین او گردید. (فرهنگ فارسی معین)
اول. (1280- 1250 قبل از میلاد). از پادشاهان آشور وپادشاهی جنگجو بود و حدود کشور خود را وسعت بخشید واز سمت مشرق به فرات رسانید. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شلمنصر
(اُ لَ)
سوم. (858-824 قبل از میلاد). پادشاه آشور مدتی با پادشاهان دمشق و اسرائیل جنگید. (فرهنگ فارسی معین). پادشاه جنگجوی آشوری که با سوریه و ارمنستان جنگ کرد و از 860 تا 825 قبل از میلاد مدت ملک وی بود. (ناظم الاطباء)
چهارم. (782-772 قبل از میلاد). پادشاه آشوربا بابل شمالی و دمشق جنگید. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ نَ)
آل لخم. آل عمرو بن عدی. ملوک حیره. مناذره. سلسله ای از امرای عرب که در عراق حکومت داشته از پادشاهان ایران اطاعت میکردند. مرکز حکومت آنان شهر حیره نزدیک کوفه بوده... سرسلسلۀ آنها عمرو بن عدی بن نصر معاصر با اردشیربابکان است. و بین عدی و جذیمه الابرش و قصیر حکایتی در بین عرب معروف است و لا مرء ما جدع قصیر انفه در امثال عرب اشاره بحکایت آنهاست. ابتدای سلطنت آنان از 268 تا 628 میلادی یکی از معاریف این سلسله نعمان بن امروءالقیس است (403-431 میلادی) که قصر خورنق را سنمار برای او بنا کرده است، و دیگر منذر بن نعمان که بهرام گور در زمان کودکی نزد او بسر برد (431-473 میلادی) ، و منذر بن امروءالقیس بن ماءالسماء (507-514 میلادی) ، مشهورترین آنها معاصر با قباد بوده، او از قبول دین مزدک ابا کرد، قباد او را معزول و حارث بن عمرو کندی را بجای او گذارد و انوشیروان حکومت او را به وی ردّ کرد، و دیگر نعمان بن منذر ابوقابوس (585-613 میلادی) ، خسروپرویز بعض دختران عم وی را برای فرزندان خویش خواستگاری کرد، نعمان ابا ورزید، خسروپرویز بر وی خشم گرفت و نعمان پناه ببعض قبائل برده و آنان او را نپذیرفتند، ناچار خود برای پوزش بدربار خسرو آمد، خسرو او را گرفته و محبوس کرد تا سال 613 میلادی بطاعون درگذشت و خسرو مملکت او را به یک تن از غیر آن خاندان، ایاس بن قبیصه بخشید. آخرین ملوک این سلسله منذر بن نعمان در بحرین در جنگی کشته شد و سلسلۀ آنان منقرض گردید (632 میلادی). حمزه بن حسن اصفهانی عده ملوک و مدت سلطنت آنان را بدینگونه ذکر کرده است: عمرو بن عدی، معاصر اردشیر بابکان. امروءالقیس بن عمرو بن عدی، معاصر شاپور پسر اردشیر و هرمزبن شاپور و بهرام و بهرام بن بهرام و بهرام بن بهرام بن بهرام و نرسی و هرمز و شاپور ذوالاکتاف. عمرو بن امروءالقیس، معاصر شاپور ذوالاکتاف و برادرش اردشیر. امروءالقیس بن بدأبن عمرو، معاصر اردشیر برادرشاپور و شاپور پسر شاپور و بهرام بن شاپور و یزدجردبن شاپور. نعمان بن امروءالقیس، معاصر یزدجردبن بهرام و بهرام گور. منذر بن نعمان، معاصر بهرام گور و یزدجردبن بهرام گور و فیروز بن یزدجرد. اسود بن منذر، معاصر فیروز بن یزدجرد و بلاش و قباد. منذر بن منذر، معاصر قباد. نعمان بن اسود، معاصر قباد. ابویعفربن علقمه، معاصر قباد. امروءالقیس بن نعمان، معاصر قباد. منذر بن امروءالقیس، معاصر قباد و انوشیروان. حارث بن عمرو، معاصر انوشیروان. منذر بن امروءالقیس (بار دوم) ، معاصر انوشیروان. عمرو بن منذر، معاصر انوشیروان. قابوس بن منذر، معاصر انوشیروان. منذر بن منذر، معاصر انوشیروان وهرمز پسر او. نعمان بن منذر، معاصر هرمز و خسروپرویز. ایاس بن قبیصه، معاصر خسروپرویز. ذادیه (ایرانی عامل خسروپرویز بر ممالک حیره). منذر بن نعمان بن منذر
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
کتیرازار. جایی که در آن کتیرا بسیار است و از این معنی است که قریه ای در چهارمحال اصفهان را بدین نام نامیده اند چه کتیرا در اراضی آن فراوان یافت شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
دهی از دهستان کسیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد. سکنۀ آن 3264 تن. آب آن از قنات و رودخانه و چشمه. صنایع دستی زنان قالیبافی. راه آنجا اتومبیلرو. محصول عمده آنجا غلات و حبوب، لبنیات، گردو، زردآلو، سیب و انگور. دبستان و پاسگاه ژاندارمری و در حدود 20 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ)
کوهی مر هذیل را. (منتهی الارب). کوه یلملم که هیچکس به بالای آن صعود نکرده. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ دَ)
شمندور. معرب چغندر و به همان معنی. (یادداشت مؤلف). رجوع به چغندر و شمندور شود
لغت نامه دهخدا
(شَ صَ)
جانوری است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شلمزار
تصویر شلمزار
جائی که در آن کتیرا بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار
آدم نامرتب شلخته، نفرت داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی