جدول جو
جدول جو

معنی شلسون - جستجوی لغت در جدول جو

شلسون
مکانی بین راه لفور به آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملسون
تصویر ملسون
کذاب، دروغ گو، خوش صحبت، شیرین زبان
فرهنگ فارسی عمید
(بَ لَ)
مرغی از مرغان دریایی که رنگش به سبزی و کبودی زند و به کلنگ ماند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
لغت نامه دهخدا
یوسف بن فارس بن یوسف الخوری الشلفون. متوفی بسال 1914 میلادی از نویسندگان نامی بیروت بود و مقدمات ادبیات عرب را در زادگاه خود فراگرفت و سپس نشر روزنامۀ (حدیقهالاخبار) کرد و نیز در سال 1857م. چاپ خانه عمومی تأسیس کرد و به نشر و چاپ بیش از شصت کتاب زبان و ادب عربی پرداخت. از اوست:
1- انیس الجلیس، دیوان اشعار او.
2- ترجمان المکاتبه. (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان سیمکان شهرستان جهرم. سکنۀ آن 171 تن. آب آنجا از چشمه. محصول عمده آنجا غلات، برنج، خرمالو و لیمو. صنایع دستی زنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
رومی عابد. از نسل دان بن یعقوب، از کسانی که مردم مصر را به دین حضرت ابراهیم (ع) دعوت کرد. وی مردی صاحب قوت بود و کسی در آن عصر با وی به قوت بسنده نبود. چون مردم شهر دعوت او را اجابت نکردند، او با ایشان به جنگ پرداخت و سلاح او استخوان شتری بود و خداوند از آن استخوان طعام و شراب مهیا می کرد. اهل شهر به دستیاری زنش او را بند کردند، ولی خدا او را خلاص داد و بر دشمنان پیروز گردانید. (از تاریخ گزیده ص 66و 79). رجوع به فهرست مجمل التواریخ و القصص شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
تور ابریشمی که زنان گیسوان خود را در آن گذارند. (شعوری ج 2 ورق 323)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دروغ گوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کذاب. (از اقرب الموارد) (محیط المحیط) : به نزدیک ارباب براعت به زبان شناعت ملسون نشوم. (المعجم چ دانشگاه ص 20) ، در لسان گوید: رجل ملسون، مرد شیرین زبان دور از کردار. (از اقرب الموارد) ، زبان بریده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
در عربی چاروایی را گویند که گرسنه و لاغر باشد و بعضی چاروای فربه را گفته اند و بعضی چاروایی را گویند که نه فربه و نه لاغر باشد. (از فرهنگ جهانگیری) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ناحیه ای به اندلس از نواحی سرقسطه و طول نهر آن چهل میل است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جانوری از جنس شغال. (ناظم الاطباء) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (انجمن آرا). نام جانوری است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملسون
تصویر ملسون
دروغگوی، زبان بریده دروغگو، زبان بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملسون
تصویر ملسون
((مَ))
دروغگو، زبان بریده
فرهنگ فارسی معین
نام مرتعی در منطقه ی آمل، تیر برق
فرهنگ گویش مازندرانی