پاسپر کردن راه فراخ را و گذشتن در آن. و منه فی رساله ام سلمه الی عثمان: لاتقف سبیلا کان رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم لحبها ای سلکها، تیغ زدن کسی را، نشان گذاشتن در چیزی، به درازا بریدن گوشت را، تابان گردیدن پشت اسب با اندک پستی. نسو شدن پشت اسب با اندک فرورفتگی، باز کردن گوشت را از استخوان. (منتهی الارب). گوشت از استخوان باز کردن. (زوزنی) ، برکندن پوست از چوب. (منتهی الارب). پوست از درخت باز کردن. (تاج المصادر) ، آرمیدن با زن، روشن و فراخ گردیدن راه، به زمین زدن کسی را. (منتهی الارب) ، به راه راست رفتن. (تاج المصادر) ، بشتاب رفتن. (زوزنی) (منتهی الارب)
پاسپر کردن راه فراخ را و گذشتن در آن. و منه فی رساله ام سلمه الی عثمان: لاتقف سبیلا کان رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم لحبها ای سلکها، تیغ زدن کسی را، نشان گذاشتن در چیزی، به درازا بریدن گوشت را، تابان گردیدن پشت اسب با اندک پستی. نسو شدن پشت اسب با اندک فرورفتگی، باز کردن گوشت را از استخوان. (منتهی الارب). گوشت از استخوان باز کردن. (زوزنی) ، برکندن پوست از چوب. (منتهی الارب). پوست از درخت باز کردن. (تاج المصادر) ، آرمیدن با زن، روشن و فراخ گردیدن راه، به زمین زدن کسی را. (منتهی الارب) ، به راه راست رفتن. (تاج المصادر) ، بشتاب رفتن. (زوزنی) (منتهی الارب)
شهری است غربی اندلس. (منتهی الارب). شهری است در غرب اسپانیا و از آن تا باجه سه روز است و در غرب قرطبه واقع است. (یادداشت مؤلف). شهری است در پرتغال، و آن مرکز غرب اندلس در روزگار عرب بود. گروهی از اهل یمن در آن سکونت کردند و آنان به زبان فصیح عربی خود شهرت داشتند. سانش اول پادشاه پرتغال آنرا از تازیان بازگرفت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فهرست الحلل السندسیه و نزهه القلوب ج 3ص 213 و فهرست اعلام ترجمه مقدمۀ ابن خلدون شود
شهری است غربی اندلس. (منتهی الارب). شهری است در غرب اسپانیا و از آن تا باجه سه روز است و در غرب قرطبه واقع است. (یادداشت مؤلف). شهری است در پرتغال، و آن مرکز غرب اندلس در روزگار عرب بود. گروهی از اهل یمن در آن سکونت کردند و آنان به زبان فصیح عربی خود شهرت داشتند. سانش اول پادشاه پرتغال آنرا از تازیان بازگرفت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فهرست الحلل السندسیه و نزهه القلوب ج 3ص 213 و فهرست اعلام ترجمه مقدمۀ ابن خلدون شود
شلاجه. گویند مادۀ آن بول گورخر است که بتدریج در سنگ و سطح سفت و سخت کوه جمع شود و مانند صمغ که بر درختان چسبد بدانجا می چسبد. نیکوترین او آن بود که رنگ او سیاه بود و بوی او به بوی بول گاو شبیه بود. برخی گفته اند که تولد آن از بول نهاز کوهی است و بعضی گفته اندکه از بول حیوانی است که عرب او را دبر گوید. (از تذکرۀ صیدنۀ ابوریحان بیرونی). رجوع به شلاجه شود
شلاجه. گویند مادۀ آن بول گورخر است که بتدریج در سنگ و سطح سفت و سخت کوه جمع شود و مانند صمغ که بر درختان چسبد بدانجا می چسبد. نیکوترین او آن بود که رنگ او سیاه بود و بوی او به بوی بول گاو شبیه بود. برخی گفته اند که تولد آن از بول نهاز کوهی است و بعضی گفته اندکه از بول حیوانی است که عرب او را دبر گوید. (از تذکرۀ صیدنۀ ابوریحان بیرونی). رجوع به شلاجه شود
الخور فسقفوس جرجس، ابن یوسف بن رافائیل شلحت سریانی حلبی. صاحب مجلۀ الورقا و متولد حلب بسال 1856م. او راست: 1- کتاب النجوی در صنعت و علم و دین به نظم چ بیروت 1903م. 2- النخبه من امثال فتلون. چ حلب 1900م. (از معجم المطبوعات مصر) یوسف بک. صاحب مجلۀ الاجیال. او راست: آراء ممزقه و طرائف متفرقه چ بیروت 1880م. (از معجم المطبوعات مصر)
الخور فسقفوس جرجس، ابن یوسف بن رافائیل شلحت سریانی حلبی. صاحب مجلۀ الورقا و متولد حلب بسال 1856م. او راست: 1- کتاب النجوی در صنعت و علم و دین به نظم چ بیروت 1903م. 2- النخبه من امثال فتلون. چ حلب 1900م. (از معجم المطبوعات مصر) یوسف بک. صاحب مجلۀ الاجیال. او راست: آراء ممزقه و طرائف متفرقه چ بیروت 1880م. (از معجم المطبوعات مصر)
زدن با تیغ، در نوریدن راه را ره سپردن، دراز دراز بریدن گوشت را، جدا کردن گوشت، روشن شدن راه، راه روشن راه فراخ -7 بر زمین نهادن، شتابان رفتن، به راه راست رفتن، نشان نهادن بر چیزی، گادن لاغری از پیری
زدن با تیغ، در نوریدن راه را ره سپردن، دراز دراز بریدن گوشت را، جدا کردن گوشت، روشن شدن راه، راه روشن راه فراخ -7 بر زمین نهادن، شتابان رفتن، به راه راست رفتن، نشان نهادن بر چیزی، گادن لاغری از پیری