جدول جو
جدول جو

معنی شلاحب - جستجوی لغت در جدول جو

شلاحب
شلاجه. گویند مادۀ آن بول گورخر است که بتدریج در سنگ و سطح سفت و سخت کوه جمع شود و مانند صمغ که بر درختان چسبد بدانجا می چسبد. نیکوترین او آن بود که رنگ او سیاه بود و بوی او به بوی بول گاو شبیه بود. برخی گفته اند که تولد آن از بول نهاز کوهی است و بعضی گفته اندکه از بول حیوانی است که عرب او را دبر گوید. (از تذکرۀ صیدنۀ ابوریحان بیرونی). رجوع به شلاجه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ)
مهزول. (اقرب الموارد). ضعیف و لاغر. (ناظم الاطباء). رنگ باخته. رنگ پریده، متغیراللون. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
وادیی است به عرمه. (معجم البلدان). رجوع به شاجب شود:
و منا ابن عمرو یوم اسفل شاحب
یزید و ألهت خیله غیراتها.
اعشی (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ حَ)
شلخب، مرد احمق درشت اندام. و با خاء صحیح تر است. (از اقرب الموارد). رجوع به شلخب شود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
به لهجۀ طبری: باران سخت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
راه روشن و فراخ. (منتهی الارب). راه هویدا. (مهذب الاسماء). راه پیدا
لغت نامه دهخدا
(حِ)
ابن مالک بن سعدالله من بنی جعیل ثم من بنی صخر. ابن عبدالحکم ذکر وی در عداد صحابه ای که به مصر فرود آمدند کرده است و از سعید بن عفیر نقل کرده که: انه بایع رسول الله علیه و آله و سلم فی عصابه من قومه. ابن یونس گوید لاحب بن مالک البلوی صحابی شهد فتح مصر ولا نعلم له روایه ذکروه فی کتبهم. (الاصابه ج 6 ص 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شلاب
تصویر شلاب
باران سخت
فرهنگ لغت هوشیار
رگبارتند، باران تند و بی امان ناحیه ی خزری
فرهنگ گویش مازندرانی