جدول جو
جدول جو

معنی شقرت - جستجوی لغت در جدول جو

شقرت
(شَ رَ)
شقره. رنگ آنکه اشقر است. رنگی میان سرخی و زردی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شقره و غیاث اللغات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهرت
تصویر شهرت
مشهور شدن به بدی و رسوایی یا به نیکی و نیک نامی، نام خانوادگی، فاش گشتن امری، آشکار شدن، ظاهر شدن
فرهنگ فارسی عمید
(شُرُ)
دژ محکمی است در ساحل دریای اندلس که فاصله آن تا طرطوشه دو روز است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شُ رَ)
آوازه. صیت. اشتهار. نامبرداری. بلندآوازگی. معروفیت. نام آوری. (یادداشت مؤلف). اشتهار. (از ناظم الاطباء) : شهرت آفت است و همه آن خواهند و خمول راحت است و همه از آن گریزند. (کیمیای سعادت). رجوع به شهره شود.
- شهرت افکندن، آوازه دردادن. معروف کردن.
- شهرت بی اصل، معروفیت بی اساس.
- شهرت پرست، شهرت پرستنده. آنکه خواهان شهرت و معروفیت است.
- شهرت پرستی،آوازه پرستی.
- شهرت پیدا کردن، مشهور شدن. معروفیت یافتن.
- شهرت جو، جویندۀ شهرت.
- شهرت جویی، شهرت طلبی. جستن معروفیت. در پی ناموری وآوازه شدن بودن.
- شهرت دادن، اشاعه دادن. انتشار دادن. شایع کردن.
- شهرت داشتن، داشتن معروفیت. نامبردار بودن. ناموری. معروف به ودن: در صناعت علم طب شهرتی داشت. (کلیله و دمنه).
- شهرت طلب، آوازه جو. شهرت جو.
- شهرت طلبی، شهرت جویی.
- شهرت کردن، شایع شدن و مشهور گردیدن. (ناظم الاطباء).
- ، نیکنام گشتن و یا بدنام و رسوا شدن. (ناظم الاطباء).
- شهرت گزین، که آوازه شدن گزیند. تلاش کننده نیکنامی. (ناظم الاطباء).
- شهرت یافتن، نیکنام شدن. (ناظم الاطباء).
، افتخار. نازش: مگر شهرت است که... (در تداول عامه). (یادداشت مؤلف).
- امثال:
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.
؟
، خبر فاحش و شایع، هر چیزی از خوبی و یا بدی که همه کس آنرا دانسته باشد. نیکنامی یا بدنامی. (ناظم الاطباء) ، آشکارا شدن. آشکار کردن، و با لفظ شدن و کردن مستعمل است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
گندم گونی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شُ رُ)
قلعه ای حصینه بر ساحل بحر و میان آن و طرطوشه دوروزه راه است. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
تصویری از شقوت
تصویر شقوت
بدبختی، سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقره
تصویر شقره
سرخ و سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
آوازه، نامبرداری، معروفیت، نام آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورت
تصویر شورت
((شُ))
شلوار کوتاه، تنکه، اسلیپ شورت کوتاه و چسبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
((شُ رَ))
آشکار شدن، معروف گردیدن، معروفیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
آوازه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
شهرةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
Celebrity, Fame, Reputation, Stardom
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
célébrité, renommée, réputation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
celebrità, fama, reputazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
คนมีชื่อเสียง , ชื่อเสียง , ชื่อเสียง , ชื่อเสียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
знаменитость , слава , репутация , звёздность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
Berühmtheit, Ruhm, Ruf
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
знаменитість , слава , репутація , зірковість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شهرت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
sława, reputacja, gwiazdorstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
شہرت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
খ্যাতি , তারকাখ্যাতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
umaarufu, umaarufu wa nyota
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
celebridad, fama, reputación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
ünlü, ün, itibar, yıldızlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
有名人 , 名声 , 評判 , スター性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
ידוען , شهرة , מִשְׁמַעַת , כּוֹכבִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
유명인 , 명성 , 평판 , 스타덤
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
名人 , 名声 , 名誉 , 明星地位
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
प्रसिद्धि , प्रसिद्धि , प्रतिष्ठा , प्रसिद्धि
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
beroemdheid, roem, reputatie, sterrendom
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
celebridade, fama, reputação, estrelato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شهرت
تصویر شهرت
selebriti, ketenaran, reputasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی