جدول جو
جدول جو

معنی شقاذی - جستجوی لغت در جدول جو

شقاذی
(شَ ذا)
جمع واژۀ شقذ و شقذ و شقذ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ شقذ، به معنی بچۀ آفتاب پرست. (آنندراج). و رجوع به شقذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
بدبخت و بیچاره و مستمند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام طایفه ای از اکراد آذربایجان که بسبب مهاجرت با ترکان شاهسون مذهب شیعه را پذیرفته اند. (از تاریخ کرد ص 123)
لغت نامه دهخدا
(شُ را / شُقْقا را)
لاله و یا گیاهی دیگر سرخرنگ. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گیاهی است. (از مهذب الاسماء). شقایق النعمان است. (از مخزن الادویه) ، جمع واژۀ شقر. (ناظم الاطباء) ، دروغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). دروغ و کذب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ابن ایوب به مروان، جد اعلای صلاح الدین ایوبی رئیس طایفۀ ایوبیان از طوایف کرد که بمناسب مقاتله با عیسویان و مدافعه از عالم اسلام شهرتی جهانگیر دارند، (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخ او ص 195) و رجوع به طبقات سلاطین اسلام شجرۀ مقابل ص 68 و ایوبیان و یوسف بن ایوب شاذی و صلاح الدین ایوبی شود
یوسف بن ایوب شاذی سلطان صلاح الدین ایوبی، رجوع به صلاح الدین ایوبی و منتهی الارب ذیل ’ش ذو’ و طبقات سلاطین اسلام شجرۀ مقابل ص 68 شود
لغت نامه دهخدا
(شَ قَ ذا)
عقاب سخت گرسنه. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به شقذاء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاذی
تصویر قاذی
آواره دور افتاده
فرهنگ لغت هوشیار