- شقاب
- جمع شقب یا شقب، مغاک ها دره ها
معنی شقاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایگاهی است نزدیک مکه
ظرف غذا خوری پهن وگرد و کم عمق مانند دوری
ترکی شیلان شیلانه کز مسرفی به رنگ مصور ندیده است - برطاق خانه اش زده شیلان کشیده است (سلیم) بزمه (گوشه بزمگاه) بشقاب
ظرف چینی، لعابی یا فلزی پهن و مدور که در آن غذا می خورند، دوری، پیش دستی
شهباز، آگفت
عجله
جمع رقبه، بنگردن ها زر خریدان جمع رقبه گردنها، بن گردنها، پس گردنها. یا مالک رقاب صاحب اختیار
آتش افروزینه
پیرایه بند، سپیدی بن ناخن
پنبه خون آلوده که زن شوی مرده بر سر نهد و گوشه آن از رو بنده بیرون کند تا بیننده بداند که او شوی از دست داده است، جمع سقب، کره اشتران نر، ستون های تاژ، شاخه های کشن
جوانی - مقابل شیب به معنی پیری همچنین نام پرنده ای است از موسیقی
پالانکوب از ابزار های زین سازی
جستن و خواستن امری پیش از وقت آن، عجله، دستپاچگی، تندی، تعجیل
آشامیدنی، نوشیدنی آب
جمع شعب و شعبه
جمع شجب، بلندها درازها، سربنشیشه چوب پنبه، چوب رختی دارچوب
باران سخت
جمع شقب، گاباره ها شکاف های کوه
دشمنی، خصومت، ناسازگاری، نفاق، مخالفت کردن
ماهی گوشتخوار ماهی کوهاندار، آلاله
کبر از گیاهان
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
شورشی آشوبگر
جمع شابه، زنان جوان
درخش آتش، پاره ای از آتش
آمیختن، آمیخته، آب آمیخته
رو به رو شدن به هم نزدیک شدن
نقب زننده،، کاوش کننده
مخالفت کردن، ناسازگاری، ترک، شکاف
آمیختن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختگی