منسوب به شفق. سرخی شام و بامداد، سرخ و گلگون. (ناظم الاطباء). سرخرنگ. (آنندراج) : قسم به ساقی کوثر که ازشراب گذشتم ز بادۀ شفقی همچو آفتاب گذشتم. صائب تبریزی (از آنندراج) منسوب به جد ابوبکر محمد بن سعید بن شفق شفقی بغدادی. (از لباب الانساب)
منسوب به شفق. سرخی شام و بامداد، سرخ و گلگون. (ناظم الاطباء). سرخرنگ. (آنندراج) : قسم به ساقی کوثر که ازشراب گذشتم ز بادۀ شفقی همچو آفتاب گذشتم. صائب تبریزی (از آنندراج) منسوب به جد ابوبکر محمد بن سعید بن شفق شفقی بغدادی. (از لباب الانساب)
ابوبکر محمد بن سعید بن شفق شفقی بغدادی. وی از موسی بن اسحاق انصاری روایت کرد و علی بن حسن بن مثنی عنبری استرآبادی و جز وی از او روایت دارند. (از لباب الانساب)
ابوبکر محمد بن سعید بن شفق شفقی بغدادی. وی از موسی بن اسحاق انصاری روایت کرد و علی بن حسن بن مثنی عنبری استرآبادی و جز وی از او روایت دارند. (از لباب الانساب)
مهربانی و نصیحتگری: بر ملک و خانه تو ملک مشفقی نمود گر مشفقی نمود مر او را فلک، رواست. فرخی. این سخن گفت و چون از این پرداخت مشفقی کردو مهربانی ساخت. نظامی
مهربانی و نصیحتگری: بر ملک و خانه تو ملک مشفقی نمود گر مشفقی نمود مر او را فلک، رواست. فرخی. این سخن گفت و چون از این پرداخت مشفقی کردو مهربانی ساخت. نظامی
بغدادی است و در خدمت مولانا لسانی بلکه مولانا را، بجای فرزند بود. بخدمت ارباب شعر رسیده و در قوافی وقوفی دارد. جواب مطلع کمال خجندی که: سرو دیوانه شده از هوس بالایش میرود آب که زنجیر نهد برپایش. گفته، این غزل از اوست: گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش سر نهد مردمک دیده من برپایش سرو پیش قد او لاف زد از رعنایی باد آمد بچمن تا بکند از جایش سنبل آشفته شده در چمن از طرۀ او آتش افتاده به گل از رخ بزم آرایش. (تحفۀ سامی ص 138) آذر بیگدلی در آتشکده آرد: به کرباس فروشی اوقات میگذراند و بسیار نیک ذات و خجسته صفات بود. از اوست: قاصدم مژده به بیماری اغیار آورد جان فدایش که رساند خبری بهتر از این. و رجوع به آتشکدۀ آذر چ سنگی ص 260 شود
بغدادی است و در خدمت مولانا لسانی بلکه مولانا را، بجای فرزند بود. بخدمت ارباب شعر رسیده و در قوافی وقوفی دارد. جواب مطلع کمال خجندی که: سرو دیوانه شده از هوس بالایش میرود آب که زنجیر نهد برپایش. گفته، این غزل از اوست: گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش سر نهد مردمک دیده من برپایش سرو پیش قد او لاف زد از رعنایی باد آمد بچمن تا بکند از جایش سنبل آشفته شده در چمن از طرۀ او آتش افتاده به گل از رخ بزم آرایش. (تحفۀ سامی ص 138) آذر بیگدلی در آتشکده آرد: به کرباس فروشی اوقات میگذراند و بسیار نیک ذات و خجسته صفات بود. از اوست: قاصدم مژده به بیماری اغیار آورد جان فدایش که رساند خبری بهتر از این. و رجوع به آتشکدۀ آذر چ سنگی ص 260 شود