جدول جو
جدول جو

معنی شفقی - جستجوی لغت در جدول جو

شفقی
(شَ فَ)
منسوب به شفق. سرخی شام و بامداد، سرخ و گلگون. (ناظم الاطباء). سرخرنگ. (آنندراج) :
قسم به ساقی کوثر که ازشراب گذشتم
ز بادۀ شفقی همچو آفتاب گذشتم.
صائب تبریزی (از آنندراج)
منسوب به جد ابوبکر محمد بن سعید بن شفق شفقی بغدادی. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
شفقی
(شَ فَ)
ابوبکر محمد بن سعید بن شفق شفقی بغدادی. وی از موسی بن اسحاق انصاری روایت کرد و علی بن حسن بن مثنی عنبری استرآبادی و جز وی از او روایت دارند. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
شفقی
سرخرنگ سرخگون
تصویری از شفقی
تصویر شفقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افقی
تصویر افقی
ویژگی چیزی که موازی افق و سطح زمین باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفیق
تصویر شفیق
مهربان، دلسوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفوی
تصویر شفوی
مربوط به لب، لبی مثلاً حروف شفوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفقت
تصویر شفقت
مهربانی، دلسوزی، نرم دلی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فِ)
مهربانی و نصیحتگری:
بر ملک و خانه تو ملک مشفقی نمود
گر مشفقی نمود مر او را فلک، رواست.
فرخی.
این سخن گفت و چون از این پرداخت
مشفقی کردو مهربانی ساخت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
بغدادی است و در خدمت مولانا لسانی بلکه مولانا را، بجای فرزند بود. بخدمت ارباب شعر رسیده و در قوافی وقوفی دارد. جواب مطلع کمال خجندی که:
سرو دیوانه شده از هوس بالایش
میرود آب که زنجیر نهد برپایش.
گفته، این غزل از اوست:
گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش
سر نهد مردمک دیده من برپایش
سرو پیش قد او لاف زد از رعنایی
باد آمد بچمن تا بکند از جایش
سنبل آشفته شده در چمن از طرۀ او
آتش افتاده به گل از رخ بزم آرایش.
(تحفۀ سامی ص 138)
آذر بیگدلی در آتشکده آرد: به کرباس فروشی اوقات میگذراند و بسیار نیک ذات و خجسته صفات بود. از اوست:
قاصدم مژده به بیماری اغیار آورد
جان فدایش که رساند خبری بهتر از این.
و رجوع به آتشکدۀ آذر چ سنگی ص 260 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شفقت
تصویر شفقت
مهربانی، مهر، رحمت، رافت، عطوفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوقی
تصویر شوقی
منسوبه به شوق مربوط به شوق
فرهنگ لغت هوشیار
شفقت در فارسی مهربانی دلسوزی نرمدلی (شفقه به فتحات در اصل لغت بمعنی ترس است و مجازا به معنی مهربانی مستعمل شده) ترس از بدی و زشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفوی
تصویر شفوی
لبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیق
تصویر شفیق
مهربان، دلسوز، رحیم، پرمهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاقی
تصویر شاقی
کوه بلد تندی کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افقی
تصویر افقی
کرانی ترازی خطی موازی زمین و خط افق مقابل عمودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهی
تصویر شفهی
لبی زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفقت
تصویر شفقت
((شَ فَ قَ))
مهربانی، دلسوزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افقی
تصویر افقی
((اُ فُ))
موازی، منسوب به افق. خط راست موازی سطح زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شفیق
تصویر شفیق
((شَ))
مهربان، دلسوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افقی
تصویر افقی
ترازی، ستانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افقی
تصویر افقی
Horizontal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
East, Eastern, Easterly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افقی
تصویر افقی
горизонтальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
восточный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
Osten, östlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افقی
تصویر افقی
горизонтальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
східний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افقی
تصویر افقی
poziomy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
wschodni
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افقی
تصویر افقی
水平的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
东方的 , 东风的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرقی
تصویر شرقی
leste, oriental
دیکشنری فارسی به پرتغالی