جدول جو
جدول جو

معنی شفاهی - جستجوی لغت در جدول جو

شفاهی
ستبر لب: لفچ خروشان ز کابل همیرفت زال فرو هشته لفنچ و بر آورده یال (فردوسی) لبی زبانی منسوب به شفاه لبی زبانی. یا امتحان شفاهی. آزمایشی که حضورا به عمل آورند مبنی بر پرسش و پاسخ زبانی است ربانی مقابل کتبی
فرهنگ لغت هوشیار
شفاهی
سخنی که رو به رو و با زبان گفته می شود، زبانی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
فرهنگ فارسی عمید
شفاهی
((ش))
منسوب به شفاه، لبی، زبانی
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
فرهنگ فارسی معین
شفاهی
Orally, Verbally
تصویری از شفاهی
تصویر شفاهی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شفاهی
устно , устно
دیکشنری فارسی به روسی
شفاهی
mündlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
شفاهی
усно , усно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شفاهی
ustnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
شفاهی
口头地 , 口头上
دیکشنری فارسی به چینی
شفاهی
oralmente, verbalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شفاهی
oralmente, verbalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شفاهی
oralmente, verbalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شفاهی
oralement, verbalement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شفاهی
mondeling
دیکشنری فارسی به هلندی
شفاهی
मौखिक रूप से , मौखिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
شفاهی
secara lisan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شفاهی
شفويًّا
دیکشنری فارسی به عربی
شفاهی
구두로
دیکشنری فارسی به کره ای
شفاهی
בעל פה , בעל פה
دیکشنری فارسی به عبری
شفاهی
口頭で , 言葉で
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شفاهی
sözlü olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شفاهی
kwa mdomo, kwa maneno
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شفاهی
โดยวาจา , ด้วยวาจา
دیکشنری فارسی به تایلندی
شفاهی
মৌখিকভাবে , মৌখিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
شفاهی
زبانی طور پر , زبانی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفاها
تصویر شفاها
لفظاً، حضوراً، زبانی، روبرو گفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفافی
تصویر شفافی
از ساخته های فارسی گویان ترا پدیدی لطافت نازکی، درخشندگی تابناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهی
تصویر شاهی
پارسی تازی گشته شاهی چوبدار گوسفنددار تیزبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهی
تصویر شفهی
لبی زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفاه
تصویر شفاه
جمع شفه، لبان جمع شفه لبها لبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفاه
تصویر شفاه
شفه ها، لب ها، کناره های دهان از بالا و پایین که روی دندان ها را می پوشاند و جزء اندام سخن گویی است، لوها، جمع واژۀ شفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهی
تصویر شاهی
پادشاهی، شاه بودن، فرمانروایی، سلطنت، مربوط به شاه، واحد سنتی پول ایران که در دورۀ قاجاریه برابر با پنجاه دینار ( دو پول) و در دورۀ پهلوی برابر با یک بیستم ریال ( پنج دینار) بوده است، در علم زیست شناسی ترتیزک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهی
تصویر شاهی
منسوب به شاه، واحد پول خرد برابر با یک بیستم ریال که در عهد قاجاریه و اوایل پهلوی رایج بود، تره تیزک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادبیات شفاهی
تصویر ادبیات شفاهی
مجموعه آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افسانه ها
فرهنگ فارسی معین