جدول جو
جدول جو

معنی شفاعتگری - جستجوی لغت در جدول جو

شفاعتگری(شَ عَ گَ)
درخواستگری. میانجی گری. خواهشگری. (یادداشت مؤلف) :
گردن و گوشی ز خصومت بری
چشم وسرینی به شفاعت گری.
نظامی.
قدرتی هجر تو در کشتن من برد بکار
که شفاعتگری اندازۀ تقدیر نبود.
نورالدین ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفاعت گر
تصویر شفاعت گر
شفاعت کننده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ عَ گَ)
کسی که گناهکار را بیامرزاند. (آنندراج). خواهشگر. میانجی. درخواهنده:
بعد از آن در زیر دار آور مرا
تا بخواهد یک شفاعتگر مرا.
مولوی.
پیمبر کسی را شفاعتگر است
که در جادۀ شرع پیغمبر است.
(بوستان).
کنی مصطفی را شفاعتگرم
دهی ساغر از ساقی کوثرم.
ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج).
شفاعتگر میکشان مصطفاست
که ته جرعه اش بهرۀ انبیاست.
میرزا محمد صادق (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پایمرد، خواهشگر، شافع، شفیع، واسطه گر، عفوطلب
فرهنگ واژه مترادف متضاد