جدول جو
جدول جو

معنی شغلک - جستجوی لغت در جدول جو

شغلک
(شُ لَ)
شغل کوچک و بی اهمیت. منصب حقیر و کار بی ارزش:
خواستم شغلکی که شغلی هست
هست از آن سان که من همی دانم.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شولک
تصویر شولک
اسب تندرو، سیس، بوز، بالاد، جواد، بادرفتار، چهارگامه، سابح، گام زن، براق، ره انجام، چارگامه
بادریسۀ دوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکلک
تصویر شکلک
تغییر دادن شکل و حالت اعضای صورت برای مسخره کردن یا خنداندن
شکلک درآوردن: ادا درآوردن با اعضای صورت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغلک
تصویر بغلک
غده یا دملی که در زیر بغل پیدا شود، تریز جامه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ غَ لَ)
گرهی باشد که در زیر بغل مردم بهم رسد و دیر پخته شود و آنرا عروسک نیز گویند. (برهان) (از غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرا) (از جهانگیری). گرهی که زیر بغل بهم رسد و بمرور پخته شود و چرک کند. (رشیدی). آماسی که در زیر بغل پیدا شود و چرک کند. (سروری). پشک یا دمل زیر بغل. (فرهنگ نظام) ، بر طلب چیزی داشتن کسی را، آماس کردن ریش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بیاماسیدن جراحت و ریم دار شدن آن. (تاج المصادر بیهقی) ، بتأمل نگریستن بسوی چیزی و انتظار کردن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نظر کردن بچیزی و چشم داشتن. (آنندراج) ، سخت باریدن باران. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک باران باریدن و پر شدن آب رودخانه. (تاج المصادر بیهقی) ، تجاوز کردن از حد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). از حد درگذشتن. (ترجمان علامه جرجانی ص 27) ، عدول کردن از حق. (منتهی الارب). تعهد کردن و عدول کردن از حق. (ناظم الاطباء). از حق برگشتن. (آنندراج). طلب بناحق. (یادداشت مؤلف). تجاوز از حق ودست درازی کردن. (از اقرب الموارد) ، دروغ گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، زنا کردن. بغاء، بغیه، بغیه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و رجوع به همین مصادر شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهانۀ بندوق و تفنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیلک
تصویر شیلک
توت فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغلک
تصویر بغلک
تریز جامه، گرهی که در زیر بغل مردم بهم رسد و دیر پخته شود عروسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغله
تصویر شغله
خرمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکلک
تصویر شکلک
اداء، دهن کجی، مسخره کردن ادا و اطوار با لب و لوچه و چشم و ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغلک
تصویر بغلک
((بَ غَ لَ))
غده ای که زیر بغل پیدا شود، دامن لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکلک
تصویر شکلک
((ش لَ))
ادا و اطوار با لب و لوچه و چشم و ابرو
شکلک درآوردن: ادا و اطوار درآوردن برای خنداندن و یا مسخره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شولک
تصویر شولک
((لَ))
اسب، اسب تندرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
وظيفةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
Occupational, Occupationally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
professionnel, professionnellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
职业的 , 职业上
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
職業の , 職業的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
профессиональный , профессионально
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
beruflich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
پیشہ ورانہ , پیشہ ورانہ طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
পেশাদার , পেশাগতভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
อาชีพ , อย่างเกี่ยวกับอาชีพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
ya kitaaluma, kitaaluma
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
mesleki, mesleki olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
מקצועי , מקצועית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
zawodowy, zawodowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
직업적인 , 직업적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
profesional, secara profesional
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
पेशेवर , व्यवसायिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
beroeps-, beroepsmatig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
професійний , професійно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
ocupacional, ocupacionalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
professionale, professionalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شغلی
تصویر شغلی
ocupacional, ocupacionalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی