جدول جو
جدول جو

معنی شغشغه - جستجوی لغت در جدول جو

شغشغه
(تَ)
جنبانیدن نیزه در مطعون یا سپوختن و نشاندن نیزه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنبانیدن سنان در مطعون. (تاج المصادر بیهقی). داخل کردن و خارج کردن چیزی. گویند: شغشغۀ نیزه زننده، هرگاه سنان را در مطعون بجنباند. (از اقرب الموارد) ، نوعی از بانگ کردن شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کم خوردن آب و مانند آن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تیره کردن چاه را، شتابی کردن. (منتهی الارب). شتاب کردن در امر. (از اقرب الموارد) ، پر ناکردن آوند و جز آن را از آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ریختن آب را در ظرف یا جز آن و پر نکردن آن. (از اقرب الموارد) ، بازگردانیدن سوار لگام را در دهن اسب جهت تأدیب. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شغشغه
(شَ شَ غَ)
گردون و اراده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اراده و شعیع شود
لغت نامه دهخدا
شغشغه
گردون، اراده
تصویری از شغشغه
تصویر شغشغه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آغشغه
تصویر آغشغه
پنجرۀ بزرگ، در اتاق که به طرف حیاط یا کوچه باز شود و دارای شیشه باشد، ارسی
فرهنگ فارسی عمید
گیج گاه
فرهنگ گویش مازندرانی