جدول جو
جدول جو

معنی شغزبی - جستجوی لغت در جدول جو

شغزبی
(شَ زَ بی)
سخت از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). صعب. (اقرب الموارد) ، آبخور مایل از راه و کج از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ج، شغازب. (اقرب الموارد) ، شغزبیه. شغزبه. (اقرب الموارد). و رجوع به شغربیه و شغزبیه شود
لغت نامه دهخدا
شغزبی
(شَ زَ با)
بند کشتی گیری. شغزب. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به شغزب و شغزبیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ زَ بی یَ)
بند کشتی گیری شغزب. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از نشوءاللغه ص 19). شغربیه. و رجوع به شغزب و شغزبه و شغربیه شود
لغت نامه دهخدا
(شَغْ غا)
رجوع به شعّابی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وَضْ ضی)
به بند شغزبیه بر زمین زدن حریف را و سخت گرفتن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از نشوءاللغه ص 19) ، پای درپیچیدن در کشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، به زور گرفتن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به شغربه و شغربیه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ)
مرد سخت گوشت نیک توانا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ)
نام کشتی گیری معروف که شغزبیه منسوب است به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ با)
دهی است بر یک مرحله از ابله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
منسوب است به یداشغب که دو وادی از ابله میباشند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
زکریا بن عیسی محدث. منسوب است به شغب و آن آبخوری است میان بصره و شام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
آب نباتی که پیش از شکل گرفتن و هنگام جوشیدن آن را در آب خنک
فرهنگ گویش مازندرانی