- شعوه
- کاکل
معنی شعوه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در فارسی: نیود فراخوانی، راهنمایی، راهبری، نیایش، سوگند
دانستگی، خرد
اخگر، فروزینه
شاخه
ابهت، جلال، شوکت، عظمت
طریقه، نحوه، طرز، سبک
گام، درون
متفرق منتشر. یا غارت شعواء. غارتی متفرق و ممتد
زبانه آتش، پاره آتش که میدرخشد
نرمه باران، سر کوه نوک کوه، سر گش (گش قلب)، کاکل در کودک، بالا بالای هر چیز سر کوه راس جبل، پاره ای از موی مجتمع در سر، باران نرم، سر قلب آن جا که بعلاقه رگ آویزان است، جمع شعف شعوف شعاف شعفات
رمکانگاه زیر شکم که موی زهار می روید، رمکان موی چوز موی، دختر
شاخ درخت، دسته، فرقه
نوعی خوانندگی شهری
جمع شعفه، سر ها سر کوه ها
دانستن و دریافتن، آگاهی یافتن از طریق حس
چالاک دستی تردستی پوسانه تردستی کردن حقه بازی نمودن، نیرنگ زدن، حقه بازی تردستی، نیرنگ
جمع شعب، قبیله بزرگ مرگ
ترس و بیم، هراس و خوف، ترس ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل شان و شوکت و حشمت و بزرگی و جاه و جلال
طرز و عمل و روش و قاعده
ورن آژو، گرایش پژهان پژهه خواهش دل، خوار تاری (اشتها)
ترندک ترترک تز چکاوک گازرک سنگانه از پرندگان هر پرنده کوچک و خواننده به اندازه یک گنجشک را گویند، گنجشک
متفرق، منتشر، پراکنده
غارت شعوا: غارت پراکنده و ممتد
غارت شعوا: غارت پراکنده و ممتد
ناز و کرشمه، نیرنگ، فریب
گله، شکایت، مرض، بیماری
ظلمت، تاریکی، یک چهارم اول شب، شام
بزرگی و جلال، شوکت، حشمت، مهابت، هیبت
شعبذه، نیرنگ، تردستی، حقه بازی، شعبده
دانستن و دریافتن، حس کردن، فهم و ادراک
زبانۀ آتش، آنچه با آن آتش را مشتعل می کنند
شعله زدن: زبانه زدن، زبانه کشیدن آتش
شعله زدن: زبانه زدن، زبانه کشیدن آتش
بخشی از یک فروشگاه، شرکت یا اداره، شاخۀ درخت، چیزی فرعی که از یک اصل جدا شود، مثل رودی کوچک از رودخانه
قبایل، قبیله ها، گروهی از مردم دارای نژاد، سنن، دین و فرهنگ مشترک، گروهی از فرزندان یک پدر، جمع قبیله