جدول جو
جدول جو

معنی شعوه - جستجوی لغت در جدول جو

شعوه
کاکل
تصویری از شعوه
تصویر شعوه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیوه
تصویر شیوه
(دخترانه)
روش، قاعده، حالت، وضع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
(دخترانه)
شأن، حشمت، بزرگی، هیبت، وقار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شعله
تصویر شعله
(دخترانه)
شعله، آتش، زبانه و درخشش آتش، فروغ، روشنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دعوه
تصویر دعوه
در فارسی: نیود فراخوانی، راهنمایی، راهبری، نیایش، سوگند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستگی، خرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شعله
تصویر شعله
اخگر، فروزینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شعبه
تصویر شعبه
شاخه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
ابهت، جلال، شوکت، عظمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیوه
تصویر شیوه
طریقه، نحوه، طرز، سبک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شحوه
تصویر شحوه
گام، درون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعوا
تصویر شعوا
متفرق منتشر. یا غارت شعواء. غارتی متفرق و ممتد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعله
تصویر شعله
زبانه آتش، پاره آتش که میدرخشد
فرهنگ لغت هوشیار
نرمه باران، سر کوه نوک کوه، سر گش (گش قلب)، کاکل در کودک، بالا بالای هر چیز سر کوه راس جبل، پاره ای از موی مجتمع در سر، باران نرم، سر قلب آن جا که بعلاقه رگ آویزان است، جمع شعف شعوف شعاف شعفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعره
تصویر شعره
رمکانگاه زیر شکم که موی زهار می روید، رمکان موی چوز موی، دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعبه
تصویر شعبه
شاخ درخت، دسته، فرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شروه
تصویر شروه
نوعی خوانندگی شهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعوف
تصویر شعوف
جمع شعفه، سر ها سر کوه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستن و دریافتن، آگاهی یافتن از طریق حس
فرهنگ لغت هوشیار
چالاک دستی تردستی پوسانه تردستی کردن حقه بازی نمودن، نیرنگ زدن، حقه بازی تردستی، نیرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعوب
تصویر شعوب
جمع شعب، قبیله بزرگ مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
ترس و بیم، هراس و خوف، ترس ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل شان و شوکت و حشمت و بزرگی و جاه و جلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوه
تصویر شیوه
طرز و عمل و روش و قاعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوه
تصویر شهوه
ورن آژو، گرایش پژهان پژهه خواهش دل، خوار تاری (اشتها)
فرهنگ لغت هوشیار
ترندک ترترک تز چکاوک گازرک سنگانه از پرندگان هر پرنده کوچک و خواننده به اندازه یک گنجشک را گویند، گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعوا
تصویر شعوا
متفرق، منتشر، پراکنده
غارت شعوا: غارت پراکنده و ممتد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه
تصویر عشوه
ناز و کرشمه، نیرنگ، فریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
گله، شکایت، مرض، بیماری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه
تصویر عشوه
ظلمت، تاریکی، یک چهارم اول شب، شام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
بزرگی و جلال، شوکت، حشمت، مهابت، هیبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعوذه
تصویر شعوذه
شعبذه، نیرنگ، تردستی، حقه بازی، شعبده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعور
تصویر شعور
دانستن و دریافتن، حس کردن، فهم و ادراک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعله
تصویر شعله
زبانۀ آتش، آنچه با آن آتش را مشتعل می کنند
شعله زدن: زبانه زدن، زبانه کشیدن آتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعبه
تصویر شعبه
بخشی از یک فروشگاه، شرکت یا اداره، شاخۀ درخت، چیزی فرعی که از یک اصل جدا شود، مثل رودی کوچک از رودخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعوب
تصویر شعوب
قبایل، قبیله ها، گروهی از مردم دارای نژاد، سنن، دین و فرهنگ مشترک، گروهی از فرزندان یک پدر، جمع قبیله
فرهنگ فارسی عمید