جدول جو
جدول جو

معنی شطارت - جستجوی لغت در جدول جو

شطارت
شوخ و بی باک شدن
تصویری از شطارت
تصویر شطارت
فرهنگ لغت هوشیار
شطارت
شوخی، بی باکی، چالاکی، گستاخی
تصویری از شطارت
تصویر شطارت
فرهنگ فارسی عمید
شطارت
((شَ رَ))
شوخ و بی باک شدن، شوخی، بی باکی، چالاکی، زرنگی، ترک موافقت مردمان به سبب خباثت و لئامت
تصویری از شطارت
تصویر شطارت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرارت
تصویر شرارت
پلیدی، پلیدکاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرارت
تصویر شرارت
بد شدن، بدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرارت
تصویر شرارت
بدکرداری، فتنه انگیزی، بدذات بودن، بدباطنی، فتنه، پارۀ آتش، شراره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرارت
تصویر شرارت
((شَ رَ))
بدی کردن، فتنه انگیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرارت
تصویر شرارت
Naughtiness, Roguishness, Viciousness, Wickedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
шалость , шалость , жестокость , злоба
دیکشنری فارسی به روسی
Ungezogenheit, (DE) Schurkerei, Bosheit, Boshaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
бешкет , неслухняність , жорстокість , злоба
دیکشنری فارسی به اوکراینی
psotność, (PL) psotność, złośliwość, nikczemność
دیکشنری فارسی به لهستانی
淘气 , 恶作剧 , 恶毒 , 邪恶
دیکشنری فارسی به چینی
travessura, (PT) travessura, maldade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
monelleria, (IT) dispetto, malvagità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
travesura, (ES) travesura, maldad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
méchanceté, (FR) méchanceté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ondeugd, (NL) ondeugd, slechtheid
دیکشنری فارسی به هلندی
शरारत , शरारत , दुष्टता , दुष्टता
دیکشنری فارسی به هندی
nakal, (ID) keisengan, kebengisan, kejahatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شررٌ , , شرارةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
장난 , 장난 , 악의 , 사악함
دیکشنری فارسی به کره ای
שובבות , שטות , רוֹשַׁע , רֶשַׁע
دیکشنری فارسی به عبری
いたずら , いたずら , 悪意 , 邪悪
دیکشنری فارسی به ژاپنی
yaramazlık, (TR) yaramazlık, kötülük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ujeuri, (SW) ujahili, uovu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ความซุกซน , ความซุกซน , ความชั่วร้าย , ความชั่วร้าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
দুষ্টুমি , দুষ্টুমির , দুষ্টতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
شرارت , شرارت , شرارت , بدی
دیکشنری فارسی به اردو
زیرک باهوش، چالاک چابک، کسی که در دکان نانوایی نان بتنور زند، مردی جست و چابک که با لباس مخصوص پیشاپیش شاهان و امیران رود و یا نامه ای را به سرعت به مقصد رساند پیاده چالاک. باهوش زیرک آب زیر کاه، فرومایه، دشنه کش چاغو کش شترنگباز، منگیا گر منگورز (قمار باز)، جمع شاطر، نوندان نانگیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطار
تصویر شطار
((شَ طّ))
شطرنج باز، قمارباز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شطار
تصویر شطار
بسیار زیرک، بسیار خبیثت، چاقوکش
فرهنگ فارسی معین