اطایب. صاحب منتهی الارب در ذیل مطائب آرد: بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی. و منه: اطعمنا من اطائبه. (منتهی الارب). نیکوترین قسمتهای گوشت شتر نحرشده. (ناظم الاطباء). رجوع به مطائب شود، محافظ و رئیس. (ناظم الاطباء)
اَطایب. صاحب منتهی الارب در ذیل مطائب آرد: بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی. و منه: اطعمنا من اطائبه. (منتهی الارب). نیکوترین قسمتهای گوشت شتر نحرشده. (ناظم الاطباء). رجوع به مطائب شود، محافظ و رئیس. (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ شائبه. (منتهی الارب). آمیزشها و آمیختگیها و آلودگیها. (غیاث اللغات). اقذار. ادناس: شوائب کدورت از مشارع و مشارب آن مملکت برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 213). ما نیز در اقسام اسقام و نوائب اوصاب و شوائب... مغرور و مسرور می باشیم. (ترجمه تاریخ یمینی). شرعۀ ممالک او از شوائب کدورت صافی شد. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به شائبه و شوایب شود
جَمعِ واژۀ شائبه. (منتهی الارب). آمیزشها و آمیختگیها و آلودگیها. (غیاث اللغات). اقذار. ادناس: شوائب کدورت از مشارع و مشارب آن مملکت برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 213). ما نیز در اقسام اسقام و نوائب اوصاب و شوائب... مغرور و مسرور می باشیم. (ترجمه تاریخ یمینی). شرعۀ ممالک او از شوائب کدورت صافی شد. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به شائبه و شوایب شود
از ’طی ب’، بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله. یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی به کار می رود یا واحد آن مطیب یا مطاب و مطابه است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). برگزیده و بهترین هر چیزی و بیشتر در خرمای تر و مانند آن گویند. (ناظم الاطباء) : و با مراکب و کتائب و عساکر ومطائب به آهستگی حرکت می کردند. (جهانگشای جوینی)
از ’طی ب’، بهترین و برگزیدۀ هر چیزی، واحد ندارد. اطائب مثله. یا مطائب در خرمای تر و مانند آن و اطائب در شترهای کشتنی به کار می رود یا واحد آن مَطیَب یا مَطاب و مَطابه است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). برگزیده و بهترین هر چیزی و بیشتر در خرمای تر و مانند آن گویند. (ناظم الاطباء) : و با مراکب و کتائب و عساکر ومطائب به آهستگی حرکت می کردند. (جهانگشای جوینی)
موی سپید. (دهار) : شیب شائب مبالغه است مانند لیل لائل. (منتهی الارب). شیب شائب، مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سپید. (ناظم الاطباء). و صاحب تاج العروس آرد: اشیب موی سپید است بر وزن وصف معایب خلقی مانند اعمی و اعرج. سپیدی موی را از عیوب شمرده اندچنانکه حسن بن ابی علی الزوزنی گفته است: کفی الشیب عیبا ان ّ صاحبه اذا اردت به وصفاً له قلت اشیب و کان قیاس الاصل لوقلت شائباً و لکنه فی جمله العیب یحسب. و شائب نادرست است و استعمال نکرده اند و از اشیب شیباء بر وزن فعلاء نیامده است. -انتهی، مخلوطکننده. (از اقرب الموارد). آمیزنده. (ناظم الاطباء)
موی سپید. (دهار) : شیب شائب مبالغه است مانند لیل لائل. (منتهی الارب). شیب شائب، مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سپید. (ناظم الاطباء). و صاحب تاج العروس آرد: اشیب موی سپید است بر وزن وصف معایب خلقی مانند اعمی و اعرج. سپیدی موی را از عیوب شمرده اندچنانکه حسن بن ابی علی الزوزنی گفته است: کفی الشیب عیبا ان ّ صاحبه اذا اردت به وصفاً له قلت اشیب و کان قیاس الاصل لوقلت شائباً و لکنه فی جمله العیب یحسب. و شائب نادرست است و استعمال نکرده اند و از اشیب شیباء بر وزن فعلاء نیامده است. -انتهی، مخلوطکننده. (از اقرب الموارد). آمیزنده. (ناظم الاطباء)
ابوبکر بن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
ابوبکر بن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.