جدول جو
جدول جو

معنی ششه - جستجوی لغت در جدول جو

ششه
(شَ شِ/ شَ شَ / شِ شِ)
شش روز اول ماه شوال. (ناظم الاطباء). شش روز بعد از عید فطر را گویند. (ازبرهان) (آنندراج) (از انجمن آرا). شش بندان. شش یندان. رجوع به شش یندان و شش بندان شود، روزه داشتن در شش روز اول شوال. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). روزه داشتن در شش روز بعد از عید رمضان که سنت است و آن را شش بندان گویند. (از انجمن آرا) ، در خلخال سی و شش روز از بهار گذشته (پنجم اردیبهشت) را گویند که شش تا شش روز است و عوام معتقدند که در آن روز انقلابی در هوا پدید آید
لغت نامه دهخدا
ششه
شش روز بعد از عید رمضان که روزه داشتن در آن شش روز سنت است
تصویری از ششه
تصویر ششه
فرهنگ لغت هوشیار
ششه
((شَ شَ یا ش ش))
شش روز بعد از عید رمضان، که روزه داشتن در آن شش روز سنت است
تصویری از ششه
تصویر ششه
فرهنگ فارسی معین
ششه
شیشه، شیر گاو و گوسفند تازه زاییده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شله
تصویر شله
نوعی پارچۀ نخی نازک سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جشه
تصویر جشه
آستین پیراهن، قبا و امثال آن، برای مثال چون جشه فشانی ای پسر در کویم / خاک قدمت چو مشک در دیده زنم (رودکی - ۵۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاشه
تصویر شاشه
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شره
تصویر شره
حریص، آزمند، طمع، حرص
فرهنگ فارسی عمید
(عِ شَ شَ)
جمع واژۀ عش ّ (ع ش ش / ع ش ش) . رجوع به عش ّ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکه
تصویر شکه
ترس بیم. شان شوکت، مهابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقه
تصویر شقه
نیمه از چیزی که بدرازا شکافته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفه
تصویر شفه
لب
فرهنگ لغت هوشیار
بوی، بویه بوی خوش، بوییدن، اندک یکبار بوییدن، بوی خوش، مطلق بوی، مقدار اندک کم، گرفتگی گل شمع و چراغ یا گل گیر. یا شمه ای. اندکی: باری وزیر از شمایل او در حضرت ملک همی گفت... (گلستان)، اولین شیری که از گاو و گوسفند پس از زاییدن دوشند آغوز، سر شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفشه
تصویر شفشه
شوشه طلا نقره گداخته
فرهنگ لغت هوشیار
مشابهت مانندی، نحاس اصفر، شبه مثل، جمع اشباه. زیبایی، زشتی از واژگان دو پهلو، درازی گردن، سر بلندی، چشم زخم، آزمندی دل، نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنه
تصویر شنه
آواز، بانگ، شیهه اسب
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی است شفاف که از ذوب کردن شن سفید و سولفات دو سودیم و آهک و بعضی اجسام دیگر در کوره های مخصوص بشکل های مختلف می سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شره
تصویر شره
حریص، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
طلا یا نقره که آنرا گدازند و در ناوچه ریزند شمش شفشه، هرچیز شبیه بشمش، لوح چیز طولانی و کوتاه (مانند لوح مزار محراب مسجد تخته حمام)، آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ بندد و آویزان شود، ریزه هر چیز، پشته بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهه
تصویر شهه
آواز اسب بانگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شله
تصویر شله
آشی که آنرا شله زرد گویند قصاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شته
تصویر شته
بیمار و دردمند، درمانده و ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
بازوات (تشدید) مونث شد نیرومند تهمتن استوار تندی ستهم زور سزد تنویی سردرگمی پارسی است رشته رشته ای که دانه های گرانبها رابدان کشیده باشند، گونه ای جامه زربفت، آموده (طره علاقه) چند رشته نخ بهم پیچیده که به یک اندازه آن هارا بریده باشند، ریشه و طره، رشته ای که دانه های گرانبها (یا قوت و مروارید) را بدان کشیده به گردن یا جامه آویزند، نوعی جامه زر دوزی شده. گشته گردیده، از حالی بحالی در آمده، انجام یافته، منقضی گشته، رفته گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجه
تصویر شجه
شکستگی درسر و روی زخم سر سرشکستگی جراحت سر، جمع شجاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبه
تصویر شبه
مثل و مانند، جمع مشابه، شبهات - جمع شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
حشره کوچک و سیاه رنگی است بی بال که دارای قطعات دهانی خرد کننده می باشد و جزو راسته نیم بالان است و بر اثر زندگی انگلی بالها را از دست داده است. این حشره به قسمتهای مختلف نباتات خصوصا دانه غلات حمله میکند و مواد غذایی آنها را از بین می برد شپشه سبوسه، حشره کوچکی شبیه به شپش معمولی و ولی قدری از آن کوچکتر و بیشتر به موهای ناحیه زهار و شرمگاه و زیر بغل حمله میکند و پاهایش دارای غلابهای قوی است که به بدن می چسبد و جدا کردنش مشکل است و در موقعی که عده آن در بدن زیاد شود بموهای ابرو و ریش و سینه و سر نیز سرایت می کند شپشه. یا شپشک مرغ. گونه ای شپشک که در زیر پر مرغهای خانگی کبوتر و دیگر پرندگان میزید و به بدن آنها چسبیده از خون آن ها تغذیه می کند. تخمهای این شپشک در انتهای پرهای پرندگان به صورت نواری چسبیده است. شپشک مرغ هیچ وقت بصورت آزاد در مرغداری و لانه پرندگان دیده نمی شود بلکه انتقال آنها از مرغی به مرغ دیگر مستقیم است کنه مرغی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شاماخ گونه ای چاش (غله) دانه ای کوچک واقع در مرحله شش سادس باب ششم نفر ششم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ششن
تصویر ششن
پارسی تازی گشته ششن (معلوم کردن عیار طلا و نقره) شش سری
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته ششنه رسیدی که گوهری زر فروش به خریدار می دهد و در آن سنگ و بها و اپار (عیار) زر فروخته را روشن می گرداند شش سره
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شش. یا حبابچه های شش. کوچکترین تقسیمات شش که تعداد آنها در حدود 2 میلیون می باشد و نایژکهای انتهایی به آن ها ختم می شود. قطر هر حبابچه ریوی در حدود 4، 1 میلیمتر است و جدار آن چین خورده است و خانه های شش را تشکیل می دهد کیسه های هوایی. یا خانه های ششی. چین خوردگی های دیواره حبابچه های ریوی حفره های ریوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاشه
تصویر شاشه
مونث شاش پرده رخشار (سینما) شاش بول گمیز، ترشح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه
تصویر شاه
پادشاه و ملک، شهریار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشه
تصویر جشه
پیمان روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشه
تصویر اشه
اشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شثه
تصویر شثه
مونث شث و کبت (زنبورعسل)، گوزدشتی
فرهنگ لغت هوشیار