شش دفعه صد و سه دفعه دویست. (ناظم الاطباء). ستمائه. نمایندۀ آن در ارقام هندیه 600 و در حساب جمل ’خ’ باشد. (یادداشت مؤلف) : شصت بار آمده نوروز ترا مهمان جز همان نیست اگر ششصد بار آید. ناصرخسرو. - ششصدیک، از ششصد یکی. یک ششصدم. (یادداشت مؤلف)
شش دفعه صد و سه دفعه دویست. (ناظم الاطباء). ستمائه. نمایندۀ آن در ارقام هندیه 600 و در حساب جمل ’خ’ باشد. (یادداشت مؤلف) : شصت بار آمده نوروز ترا مهمان جز همان نیست اگر ششصد بار آید. ناصرخسرو. - ششصدیک، از ششصد یکی. یک ششصدم. (یادداشت مؤلف)
کنایه از ابلیس که ششصدهزار سال عبادت حق سبحانه و تعالی میکرد و بسبب انکار به لعنت گرفتار شد. (لطائف اللغه) : زاهد ششصدهزاران ساله را پوزبندی ساخت آن گوساله را. مثنوی
کنایه از ابلیس که ششصدهزار سال عبادت حق سبحانه و تعالی میکرد و بسبب انکار به لعنت گرفتار شد. (لطائف اللغه) : زاهد ششصدهزاران ساله را پوزبندی ساخت آن گوساله را. مثنوی