معنی شستشو - جستجوی لغت در جدول جو
شستشو
غسل
غسل
تصویر شستشو
فرهنگ واژه فارسی سره
شستشو
شُستِشو
عمل شستن چیزی
عمل شستن چیزی
تصویر شستشو
فرهنگ فارسی عمید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر شستشو دادن
شستشو دادن
Launder
Launder
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
стирать
стирать
دیکشنری فارسی به روسی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
waschen
waschen
دیکشنری فارسی به آلمانی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
прати
прати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
prać
prać
دیکشنری فارسی به لهستانی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
清洗
清洗
دیکشنری فارسی به چینی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
lavar
lavar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
lavare
lavare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
lavar
lavar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
laver
laver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
wassen
wassen
دیکشنری فارسی به هلندی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
धोना
धोना
دیکشنری فارسی به هندی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
mencuci
mencuci
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
غسل
غَسَلَ
دیکشنری فارسی به عربی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
씻다
씻다
دیکشنری فارسی به کره ای
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
לכבס
לכבס
دیکشنری فارسی به عبری
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
洗う
洗う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
yıkamak
yıkamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
kuosha
kuosha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
ซัก
ซัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
ধোয়া
ধোয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
شستشو دادن
شُستِشو دادَن
دھونا
دھونا
دیکشنری فارسی به اردو