جدول جو
جدول جو

معنی شزازه - جستجوی لغت در جدول جو

شزازه
(تَ)
شزازت. سخت خشک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به شزازت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ زَ)
جامه و متاع فروشی. شغل بزاز. (ناظم الاطباء). بزازت
لغت نامه دهخدا
(دَ)
خشم گرفتن و برافروخته گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ ذَ نَ)
کزوزه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). خشک شدن و درترنجیدن. (آنندراج) (از منتهی الارب). خشک شدن و منقبض شدن. (از اقرب الموارد) ، تندمزه گردیدن، بخیل و کم خیر شدن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تنگ کردن: کزالشی ٔ، تنگ کرد آن چیز را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، باهم نزدیک نهادن گام: کزخطاه، باهم نزدیک نهاد گام را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کزّ شود
لغت نامه دهخدا
(عِ زَ)
جمع واژۀ عزیز. (منتهی الارب). رجوع به عزیز شود
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ)
خشکی سخت. (یادداشت مؤلف). رجوع به شزازه شود
لغت نامه دهخدا
(شَکْ کا زَ)
آنکه چون صورت ملیح را بیند در برابر او ایستد و به دست استمنا کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ)
رجوع به مزازت شود
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ)
رفتار. سلوک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
مصحف شاره. در صحاح الفرس در لغت شاره گوید و بروایتی شازه. و این تصحیف است چون درقصیدۀ ناصرخسرو و نیز در شعر منجیک در قافیه آمده است. رجوع به شاره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فزازه
تصویر فزازه
خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزازه
تصویر مزازه
مزازت درفارسی: افزونی
فرهنگ لغت هوشیار