از غلات حلولیه، اصحاب ابومحمد حسن شریعی از اصحاب امام دهم و یازدهم. (از خاندان نوبختی ص 235 و 258). رجوع به مآخذ مندرج در متن بالا و نیز مدخل شریعی شود
از غلات حلولیه، اصحاب ابومحمد حسن شریعی از اصحاب امام دهم و یازدهم. (از خاندان نوبختی ص 235 و 258). رجوع به مآخذ مندرج در متن بالا و نیز مدخل شریعی شود
راه پیداکردۀ خدای تعالی بر بندگان در بندگی خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برخی گفته اند: راه کیش وآیین است و به این معنی توان گفت شرع و شریعت دو لفظ مترادف باشند. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از اقرب الموارد). راه دین. (از تعریفات جرجانی) (دهار). راه مسلمانی. (دهار). احکامی که خداوند برای بندگان قانون قرار داده. سنت. آیین پیغمبران. دین. (یادداشت مؤلف) ، فرمان بردن در التزام و اجرای بندگی. (از تعریفات جرجانی) ، راه روشن و راست، آستانه، جای آب درآمدن. ج، شرائع. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شریعت و شریعه شود
راه پیداکردۀ خدای تعالی بر بندگان در بندگی خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برخی گفته اند: راه کیش وآیین است و به این معنی توان گفت شرع و شریعت دو لفظ مترادف باشند. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از اقرب الموارد). راه دین. (از تعریفات جرجانی) (دهار). راه مسلمانی. (دهار). احکامی که خداوند برای بندگان قانون قرار داده. سنت. آیین پیغمبران. دین. (یادداشت مؤلف) ، فرمان بردن در التزام و اجرای بندگی. (از تعریفات جرجانی) ، راه روشن و راست، آستانه، جای آب درآمدن. ج، شَرائع. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شریعت و شریعه شود
شریعه. شریعت. رجوع به شریعت شود. جای برداشتن آب از رودخانه. (ناظم الاطباء) ، مشرع. مشرعه. شرعه. مشرب. منهل. ورد. مورد. آبخور. آبشخور: شریعۀ فرات. ج، شرائع. (یادداشت مؤلف). آنجای از رودخانه که حیوانات را درآنجا آب دهند. (ناظم الاطباء). رجوع به شریعه شود
شریعه. شریعت. رجوع به شریعت شود. جای برداشتن آب از رودخانه. (ناظم الاطباء) ، مشرع. مشرعه. شرعه. مشرب. منهل. ورد. مورد. آبخور. آبشخور: شریعۀ فرات. ج، شَرائع. (یادداشت مؤلف). آنجای از رودخانه که حیوانات را درآنجا آب دهند. (ناظم الاطباء). رجوع به شریعه شود
ابومحمد حسن شریعی. از صحابۀ امام دهم و یازدهم بود و او اول کسی است که بعد از امام یازدهم به ادعای بابیت برخاسته و به الحاد و کفر منسوب شده و توقیعی در لعن او صادر شده است. پیروان او را شریعیه می گویند. (از خاندان نوبختی ص 235). رجوع به شریعیه شود
ابومحمد حسن شریعی. از صحابۀ امام دهم و یازدهم بود و او اول کسی است که بعد از امام یازدهم به ادعای بابیت برخاسته و به الحاد و کفر منسوب شده و توقیعی در لعن او صادر شده است. پیروان او را شریعیه می گویند. (از خاندان نوبختی ص 235). رجوع به شریعیه شود
شرعیه. مؤنث شرعی. منسوب به شرع. ج، شرعیات: احکام شرعیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به شرع و شرعی شود. - دعاوی شرعیه، ادعاها و اختلافات شرعی: دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه خود به تشخیص دعاوی شرعیۀ مردم... می رسید. (تذکرهالملوک ص 3)
شرعیه. مؤنث شرعی. منسوب به شرع. ج، شرعیات: احکام شرعیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به شرع و شرعی شود. - دعاوی شرعیه، ادعاها و اختلافات شرعی: دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه خود به تشخیص دعاوی شرعیۀ مردم... می رسید. (تذکرهالملوک ص 3)
دهی از دهستان حومه شهرستان رفسنجان. سکنۀ آن 100 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات، پسته، پنبه و لبنیات است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان حومه شهرستان رفسنجان. سکنۀ آن 100 تن. آب از قنات است. محصول عمده غلات، پسته، پنبه و لبنیات است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
شتر مادۀ درازگردن. (از اقرب الموارد). ناقۀ درازگردن. (منتهی الارب). ماده شتر درازگردن. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد کلمه با ’یاء’ مشدد است، یعنی شراعیّه یا شراعیّه آمده است
شتر مادۀ درازگردن. (از اقرب الموارد). ناقۀ درازگردن. (منتهی الارب). ماده شتر درازگردن. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد کلمه با ’یاء’ مشدد است، یعنی شُراعیَّه یا شِراعیَّه آمده است
نام مسأله ای از عول پیش فقهای عامه. (یادداشت مؤلف). و آن چنان است که بازماندگان میت دو خواهر پدری و مادری و دوخواهر مادری و مادر شوهر او باشند در این مسأله چهار سهم کسر می آید و لهذا اصل فریضه به ده سهم عول می شود و ترکه نزد اهل سنت به شرح زیر میان آنان تقسیم می گ-ردد: 110 به م-ادر 210 به خواهران مادری به تساوی 310 به زوج 410 به خواهران پدری و مادری به تساوی می رسد و این مسأله را ام الفروخ و شریحیه نیز گفته اند چون زمانی که شریح، قاضی در کوفه می بود (84-81) زنی فوت شد و بازماندگانش کسانی بودند که در صورت مسألۀ فوق یاد گردید و چون به شریح مراجعه کردند او به استناد قضاء خلیفۀ ثانی به شرح بالا در میان آنان حکم نمود ولی شوهر به حکم شریح سخت اعتراض کرد و ازوی به فقهای دیگر شکوه می نمود و شریح او را بنام توهین به قاضی بازخواست کرد و تازیانه اش زد و به قضاوت خلیفۀ ثانی برای تبرئۀ خود استناد جست. (از عول وتعصیب تألیف نجات صص 313-314). رجوع به شریح شود
نام مسأله ای از عول پیش فقهای عامه. (یادداشت مؤلف). و آن چنان است که بازماندگان میت دو خواهر پدری و مادری و دوخواهر مادری و مادر شوهر او باشند در این مسأله چهار سهم کسر می آید و لهذا اصل فریضه به ده سهم عول می شود و ترکه نزد اهل سنت به شرح زیر میان آنان تقسیم می گ-ردد: 110 به م-ادر 210 به خواهران مادری به تساوی 310 به زوج 410 به خواهران پدری و مادری به تساوی می رسد و این مسأله را ام الفروخ و شریحیه نیز گفته اند چون زمانی که شریح، قاضی در کوفه می بود (84-81) زنی فوت شد و بازماندگانش کسانی بودند که در صورت مسألۀ فوق یاد گردید و چون به شریح مراجعه کردند او به استناد قضاء خلیفۀ ثانی به شرح بالا در میان آنان حکم نمود ولی شوهر به حکم شریح سخت اعتراض کرد و ازوی به فقهای دیگر شکوه می نمود و شریح او را بنام توهین به قاضی بازخواست کرد و تازیانه اش زد و به قضاوت خلیفۀ ثانی برای تبرئۀ خود استناد جست. (از عول وتعصیب تألیف نجات صص 313-314). رجوع به شریح شود
دهی از دهستان مهتاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان. سکنۀ آن 210 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حبوب و پنبه و پسته و انگور و صیفی است. راه آن فرعی است. صنایع دستی زنان کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان مهتاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان. سکنۀ آن 210 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حبوب و پنبه و پسته و انگور و صیفی است. راه آن فرعی است. صنایع دستی زنان کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
بیستی بیستایی، بیستگانی (مواجب لشکریان و چیره و ماهیانه نوکران) مونث عشرینی (منسوب به عشرین) ارزاقی که به لشکریان در هر روز می دادند، بیست دیناری که به هر سپاهی به عنوان حقوق پرداخت می شد
بیستی بیستایی، بیستگانی (مواجب لشکریان و چیره و ماهیانه نوکران) مونث عشرینی (منسوب به عشرین) ارزاقی که به لشکریان در هر روز می دادند، بیست دیناری که به هر سپاهی به عنوان حقوق پرداخت می شد