جدول جو
جدول جو

معنی شریط - جستجوی لغت در جدول جو

شریط
(شَ)
نام دهی در جزیره خضرای اندلس. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از معجم البلدان) (ناظم الاطباء)
از اعمال جزیره الخضراء
لغت نامه دهخدا
شریط
رزه ریسمانی که برآن جامه شسته آویزند، کبار کبار ریسمان بافته شده از برگ نیام خرمابن، نوار (فیلم)، بویه دان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شریف
تصویر شریف
(پسرانه)
ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، بزرگوار، نام کوهی در عربستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شرین
تصویر شرین
(دخترانه)
در گویش سمنان شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شروط
تصویر شروط
شرط ها، الزام و تعلیق چیزهایی به چیزهای دیگر، قرارها، پیمان ها، جمع واژۀ شرط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرایط
تصویر شرایط
شریطه ها، شرط ها، پیمان ها، پایان کارها، جمع واژۀ شریطه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریف
تصویر شریف
صاحب شرف، دارای شرف، شرافتمند، بزرگوار، بلندقدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریطه
تصویر شریطه
شرط، پیمان، در علوم ادبی عبارتی که شاعر همراه دعا یا نفرین در پایان قصیده می آورد، پایان کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریب
تصویر شریب
آب قابل آشامیدن، هر مایعی که قابل آشامیدن باشد، برای مثال کسی که خورده بود شربتی شراب هوات / بر او شرنگ شود خوش تر از شراب شریب (قطران - ۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریک
تصویر شریک
انباز، مشارک، همباز، همدست، همکن، هم بهره
شریک جرم: در علم حقوق کسی که مجرم را در ارتکاب جرم کمک و یاری کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریر
تصویر شریر
بدکار، صاحب شرّ، شرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شریب
تصویر شریب
هم پیاله آب ناگوار آب کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرید
تصویر شرید
آواره بی خانمان پس مانده بازمانده رانده
فرهنگ لغت هوشیار
بریده گوشت، نازک و پهن شرم شرم زن چوز شرمگاه آلت تناسلی زن شرم زن، از اعلام مردانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شروط
تصویر شروط
جمع شرط، پیمان، وفا بعهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقیط
تصویر شقیط
کوزه آوند سفالین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمیط
تصویر شمیط
در آمیخته، گرگ و میش پگاه، گرگ سیاه و سپید، شیر ناب شیر تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرایط
تصویر شرایط
شرطها و پیمانها و قرارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطیط
تصویر شطیط
جور کردن بر کسی در حکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریس
تصویر شریس
پارسیی تازی گشته سریش بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرطی
تصویر شرطی
موافق، شایسته، ثبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریر
تصویر شریر
بدکار، صاحب شر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریش
تصویر شریش
یونانی تازی گشته کاسنی کاشنی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریع
تصویر شریع
نیام کویک (نخل)، برک (پارچه یکتانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریف
تصویر شریف
مرد بزگ قدر، اشراف، بزرگ قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریق
تصویر شریق
خوردم، خوبروی، درخشان، خردچوز
فرهنگ لغت هوشیار
سهیم، همدست، مشارک همباز همباغ هنباگ همکار همال هماس هنباز گفته اندکه دیگ باهنبازان بسیاربه جوش نیاید (تاریخ بیهغی) رسن، داماد انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریه
تصویر شریه
مونث شری برای اسپ و سرشت، مادوک زنی که همواره دختر زاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریط
تصویر سریط
فرنی خوراکی است با شیر و شکر و آرد برنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریطه
تصویر شریطه
شرط و پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریطه
تصویر شریطه
((شَ طَ یا طِ))
شرط و پیمان، جمع شرایط (شرائط)، دعا یا نفرینی که شاعر در اواخر قصیده به صورت «تا فلان باشد فلان باد» می آورد، تأبید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شریک
تصویر شریک
((شَ))
انباز، همدست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرایط
تصویر شرایط
سامه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شریف
تصویر شریف
بزرگ منش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شریک
تصویر شریک
انباز، هم سود
فرهنگ واژه فارسی سره