نام مسأله ای از عول پیش فقهای عامه. (یادداشت مؤلف). و آن چنان است که بازماندگان میت دو خواهر پدری و مادری و دوخواهر مادری و مادر شوهر او باشند در این مسأله چهار سهم کسر می آید و لهذا اصل فریضه به ده سهم عول می شود و ترکه نزد اهل سنت به شرح زیر میان آنان تقسیم می گ-ردد: 110 به م-ادر 210 به خواهران مادری به تساوی 310 به زوج 410 به خواهران پدری و مادری به تساوی می رسد و این مسأله را ام الفروخ و شریحیه نیز گفته اند چون زمانی که شریح، قاضی در کوفه می بود (84-81) زنی فوت شد و بازماندگانش کسانی بودند که در صورت مسألۀ فوق یاد گردید و چون به شریح مراجعه کردند او به استناد قضاء خلیفۀ ثانی به شرح بالا در میان آنان حکم نمود ولی شوهر به حکم شریح سخت اعتراض کرد و ازوی به فقهای دیگر شکوه می نمود و شریح او را بنام توهین به قاضی بازخواست کرد و تازیانه اش زد و به قضاوت خلیفۀ ثانی برای تبرئۀ خود استناد جست. (از عول وتعصیب تألیف نجات صص 313-314). رجوع به شریح شود
نام مسأله ای از عول پیش فقهای عامه. (یادداشت مؤلف). و آن چنان است که بازماندگان میت دو خواهر پدری و مادری و دوخواهر مادری و مادر شوهر او باشند در این مسأله چهار سهم کسر می آید و لهذا اصل فریضه به ده سهم عول می شود و ترکه نزد اهل سنت به شرح زیر میان آنان تقسیم می گ-ردد: 110 به م-ادر 210 به خواهران مادری به تساوی 310 به زوج 410 به خواهران پدری و مادری به تساوی می رسد و این مسأله را ام الفروخ و شریحیه نیز گفته اند چون زمانی که شریح، قاضی در کوفه می بود (84-81) زنی فوت شد و بازماندگانش کسانی بودند که در صورت مسألۀ فوق یاد گردید و چون به شریح مراجعه کردند او به استناد قضاء خلیفۀ ثانی به شرح بالا در میان آنان حکم نمود ولی شوهر به حکم شریح سخت اعتراض کرد و ازوی به فقهای دیگر شکوه می نمود و شریح او را بنام توهین به قاضی بازخواست کرد و تازیانه اش زد و به قضاوت خلیفۀ ثانی برای تبرئۀ خود استناد جست. (از عول وتعصیب تألیف نجات صص 313-314). رجوع به شریح شود
ابن حارث بن قیس بن جهم بن معاویهبن... مرتع کندی، مکنی به ابوامیه یا ابوعبدالرحمان. شاعر و قاضی و راوی از عمر خطاب است و در 97 یا 98 هجری قمری در 120سالگی در کوفه درگذشت. وی از نامی ترین قاضیان صدر اسلام و اصلش از یمن بود. در زمان عمر به سمت قاضی کوفه برگزیده شد و در دورۀ خلافت عثمان و حضرت علی و معاویه این سمت راداشت و 75 سال مظالم راند و تنها سه سال در دورۀ حجاج بن یوسف از قضا امتناع کرد و حجاج به سال 77 ه. ق. او را معاف داشت. شریح در حدیث و فقه و در قضاوت امین بود و از عمر و حضرت علی و دیگران روایت کرد. (از صفه الصفوه ج 3 صص 20-21 و اعلام زرکلی و طبقات ابن سعد ج 6 صص 90-100). در باب شریح بین علمای رجال شیعه و سنت اختلاف است و بعضی بزرگان شیعه او را مذموم میدانند. رجوع به معنی بعد شود، در تداول قاضیی را که برخلاف حق فتوی دهد ’شریح’ نامند یا بدو تشبیه کنند. این امر بر اثر خبری که متداول است رایج شده، و آن اینکه گویند: شریح به امر عبیدالله بن زیاد فتوی داد که چون حسین بن علی (ع) بر خلیفۀ وقت خروج کرده است، دفع او بر مسلمانان واجب است، ولی در کتب معتبر این خبر نیامده است. (از فرهنگ فارسی معین)
ابن حارث بن قیس بن جهم بن معاویهبن... مرتع کندی، مکنی به ابوامیه یا ابوعبدالرحمان. شاعر و قاضی و راوی از عمر خطاب است و در 97 یا 98 هجری قمری در 120سالگی در کوفه درگذشت. وی از نامی ترین قاضیان صدر اسلام و اصلش از یمن بود. در زمان عمر به سمت قاضی کوفه برگزیده شد و در دورۀ خلافت عثمان و حضرت علی و معاویه این سمت راداشت و 75 سال مظالم راند و تنها سه سال در دورۀ حجاج بن یوسف از قضا امتناع کرد و حجاج به سال 77 هَ. ق. او را معاف داشت. شریح در حدیث و فقه و در قضاوت امین بود و از عمر و حضرت علی و دیگران روایت کرد. (از صفه الصفوه ج 3 صص 20-21 و اعلام زرکلی و طبقات ابن سعد ج 6 صص 90-100). در باب شریح بین علمای رجال شیعه و سنت اختلاف است و بعضی بزرگان شیعه او را مذموم میدانند. رجوع به معنی بعد شود، در تداول قاضیی را که برخلاف حق فتوی دهد ’شریح’ نامند یا بدو تشبیه کنند. این امر بر اثر خبری که متداول است رایج شده، و آن اینکه گویند: شریح به امر عبیدالله بن زیاد فتوی داد که چون حسین بن علی (ع) بر خلیفۀ وقت خروج کرده است، دفع او بر مسلمانان واجب است، ولی در کتب معتبر این خبر نیامده است. (از فرهنگ فارسی معین)
ابن ذبیان بن علیان بن ارحب، از قبیلۀ بنی بکیل و از همدان. جد جاهلی یمانی بود. از فرزندان اوست: قبایل ’آل یزید’ و ’آل قدامه’ و ’آل ابی دوید’ و ’آل الهیثم’ از بطنهای همدان. ابن عبدالکریم رویانی، مکنی به ابونصر. فقیه شافعی و قاضی آمل مازندران بود. از کتابهای اوست: 1- روضهالاحکام و زینهالحکام - در آیین داوری. شریح به سال 505 هجری قمری درگذشت.
ابن ذبیان بن علیان بن ارحب، از قبیلۀ بنی بکیل و از همدان. جد جاهلی یمانی بود. از فرزندان اوست: قبایل ’آل یزید’ و ’آل قدامه’ و ’آل ابی دوید’ و ’آل الهیثم’ از بطنهای همدان. ابن عبدالکریم رویانی، مکنی به ابونصر. فقیه شافعی و قاضی آمل مازندران بود. از کتابهای اوست: 1- روضهالاحکام و زینهالحکام - در آیین داوری. شریح به سال 505 هجری قمری درگذشت.
پارۀ گوشت. (منتهی الارب). پارۀ گوشت بدرازابریده. (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). شریح. شرحه. (یادداشت مؤلف). پاره ای از گوشت، مانند شرحه. (از اقرب الموارد). رجوع به شریح شود، کمان که از دو چوب مختلف کرده باشند. (مهذب الاسماء)
پارۀ گوشت. (منتهی الارب). پارۀ گوشت بدرازابریده. (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). شریح. شرحه. (یادداشت مؤلف). پاره ای از گوشت، مانند شرحه. (از اقرب الموارد). رجوع به شریح شود، کمان که از دو چوب مختلف کرده باشند. (مهذب الاسماء)
ابوالعباس احمد بن عبدالمؤمن. متوفای 619 هجری قمری او راست: شرح ایضاح ابوعلی. (یادداشت مؤلف). رجوع به احمد... و اعلام المنجد شود احمد از مردم بلنیه بود سپس به مشرق رفت. او راست: شرح مقامات حریری. (از اعلام المنجد)
ابوالعباس احمد بن عبدالمؤمن. متوفای 619 هجری قمری او راست: شرح ایضاح ابوعلی. (یادداشت مؤلف). رجوع به احمد... و اعلام المنجد شود احمد از مردم بلنیه بود سپس به مشرق رفت. او راست: شرح مقامات حریری. (از اعلام المنجد)
ابومحمد حسن شریعی. از صحابۀ امام دهم و یازدهم بود و او اول کسی است که بعد از امام یازدهم به ادعای بابیت برخاسته و به الحاد و کفر منسوب شده و توقیعی در لعن او صادر شده است. پیروان او را شریعیه می گویند. (از خاندان نوبختی ص 235). رجوع به شریعیه شود
ابومحمد حسن شریعی. از صحابۀ امام دهم و یازدهم بود و او اول کسی است که بعد از امام یازدهم به ادعای بابیت برخاسته و به الحاد و کفر منسوب شده و توقیعی در لعن او صادر شده است. پیروان او را شریعیه می گویند. (از خاندان نوبختی ص 235). رجوع به شریعیه شود
مشهدی، امیر شریفی. از سادات مشهد و از نسل سیدشریف جرجانی و از گویندگان و موسیقی دانان قرن دهم هجری قمری بود. قطعۀ زیر از اوست: بس که سیل غمت از دیده دمادم گذرد روز هجر تو مرا چون شب ماتم گذرد لاله روید ز زمینی که از آنجا گذرم بس که خون دلم از دیدۀ پرنم گذرد. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
مشهدی، امیر شریفی. از سادات مشهد و از نسل سیدشریف جرجانی و از گویندگان و موسیقی دانان قرن دهم هجری قمری بود. قطعۀ زیر از اوست: بس که سیل غمت از دیده دمادم گذرد روز هجر تو مرا چون شب ماتم گذرد لاله روید ز زمینی که از آنجا گذرم بس که خون دلم از دیدۀ پرنم گذرد. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو. محصول آنجا غلات. آب آن از چشمه تأمین می شود. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو. محصول آنجا غلات. آب آن از چشمه تأمین می شود. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نوعی از کباب و نوعی از طعام باشد که با هم در فرن پزند. (برهان) (آنندراج). نوعی از طعام و کباب که با هم مخلوط پزند و از اشعار بسحاق معلوم میشود که آن را در سطل که ظرفی است مخصوص مینهادند چه در همه جا سطل شراحی گفته است. (فرهنگ لغات دیوان بسحاق اطعمه ص 179). قسمی از کباب که شرحه شرحه کرده باشند: سطلکی چند شراحی به موقع باشد که بچینیم در این خوان ز یمین و ز یسار. بسحاق (دیوان اطعمه). چندان بنشین تا بپزد دیگ شراحی کان لحظه به دل میرسد از دوست پیامی. بسحاق (دیوان اطعمه)
نوعی از کباب و نوعی از طعام باشد که با هم در فرن پزند. (برهان) (آنندراج). نوعی از طعام و کباب که با هم مخلوط پزند و از اشعار بسحاق معلوم میشود که آن را در سطل که ظرفی است مخصوص مینهادند چه در همه جا سطل شراحی گفته است. (فرهنگ لغات دیوان بسحاق اطعمه ص 179). قسمی از کباب که شرحه شرحه کرده باشند: سطلکی چند شراحی به موقع باشد که بچینیم در این خوان ز یمین و ز یسار. بسحاق (دیوان اطعمه). چندان بنشین تا بپزد دیگ شراحی کان لحظه به دل میرسد از دوست پیامی. بسحاق (دیوان اطعمه)
مادّۀ عاملۀ قوی که از حشرۀ ذروح (ذراریح) گیرند و از آن مشمع سازند. و این ماده را در طب نیز بکار برندلکن باید در استعمال آن نهایت احتیاط مرعی داشت چه ماده ای سخت خطرناک است.
مادّۀ عاملۀ قوی که از حشرۀ ذروح (ذراریح) گیرند و از آن مشمع سازند. و این ماده را در طب نیز بکار برندلکن باید در استعمال آن نهایت احتیاط مرعی داشت چه ماده ای سخت خطرناک است.
الشیخ الطریحی، نسب فخرالدین بن محمد معروف به شیخ طریحی. رجوع به روضات الجنات و معجم المطبوعات ج 2 ستون 1240 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 447، 768 و الارشاد ص 10، 11، 13 ترجمه احوال صاحب بن عباد شود
الشیخ الَطریحی، نسب فخرالدین بن محمد معروف به شیخ طریحی. رجوع به روضات الجنات و معجم المطبوعات ج 2 ستون 1240 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 447، 768 و الارشاد ص 10، 11، 13 ترجمه احوال صاحب بن عباد شود