جدول جو
جدول جو

معنی شرکه - جستجوی لغت در جدول جو

شرکه
(شُ کَ)
انبازی و شراکت. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انبازی. (منتهی الارب). رجوع به شرکه شود
لغت نامه دهخدا
شرکه
(شَ رَ کَ)
دام صیاد. ج، شرک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دام صیاد و آن اخص است از شرک. (آنندراج). دام. (مهذب الاسماء) (دهار) (یادداشت مؤلف). رجوع به شرک شود
لغت نامه دهخدا
شرکه
(شَ رَ کَ)
یا شرکه. دیهی است مر بنی اسد را. (منتهی الارب) (آنندراج). دیهی است از آن بنی اسد و چشمه ای دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شرکه
(تَ وَجْجُ)
مصدر به معنی شرکه. (از اقرب الموارد). رجوع به شرکه شود
لغت نامه دهخدا
شرکه
(تَ وَجْ جُءْ)
مصدر به معنی شرکه. (ناظم الاطباء). رجوع به شرکت و شرکه شود
لغت نامه دهخدا
شرکه
(تَ)
شرکت. شریک کسی شدن در کاری. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). انباز شدن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). رجوع به شرکت شود، در بیع و میراث انباز کسی شدن و دارای بهره و نصیب گردیدن. (ناظم الاطباء). در بیع و میراث انباز کسی گردیدن. (منتهی الارب). انباز کسی گردیدن. (آنندراج). هنباز شدن با کسی. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) ، پاره گردیدن شراک کفش. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
مصدر به معنی شرکه. (از ناظم الاطباء). رجوع به شرکه شود
لغت نامه دهخدا
شرکه
(شِ کَ)
یا شرکه. انبازی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). انبازی با کسی. (دهار) :
در این فساد، ز من دست بازدار و برو
که نیست با تو مرا نی نکاح و نی شرکه.
منوچهری.
- شرکهالشیطان، خباثت شیطان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شرکه
بالانک دام کوچک
تصویری از شرکه
تصویر شرکه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ رِ کَ)
مؤنث مشرک. ج، مشرکات: و لامه مؤمنه خیر من مشرکهو لو اعجبتکم. (قرآن 221/2). و رجوع به مشرک شود
لغت نامه دهخدا
بهترین داراک، بدترین داراک از واژگان دوپهلو نام گروهی ازرویگردانان (خوارج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرره
تصویر شرره
اخگر پاره ظتش که بچهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرحه
تصویر شرحه
قطعه گوشت پاره گوشت. یا شرحه شرحه. پاره پاره قطعه قطعه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شارب، آبخورها بروت ها بسیارنوشی، کاسه آبخوری، تشنگی، داروی ترایمان آشام، سرخی روی آبنوشنده بسیارنوشی، کاسکه آبخوری، تشنگی، داروی ترایمان آشام، سرخی روی آبنوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تبارستایی کنگره ستاوند مهتابی، فزونی هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات. صدا و آواز پا (خصوصا)، هر صدا (عموما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراکه
تصویر شراکه
بطور شراکت و به همراهی یکدیگر و باتفاق هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شروه
تصویر شروه
نوعی خوانندگی شهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
شریک داشتن، همدست شدن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است
فرهنگ لغت هوشیار
گرو سامه، جلویز روانبودی زندان وبندبسته تنم اگرنه زلفک مشکین اوبدی جلویز (طاهرفضل) پاسبان پاسدار، پیشمرگ، شهربانی درست آن شرته است ازشرتا هندی ک پارسی ک بادیار باد موافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعه
تصویر شرعه
زه کمان، زه ساز
فرهنگ لغت هوشیار
خشمکین تند، پرتوان، سخت درشت خشمناک خشمگین، زورمند قوی، تند و تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکه
تصویر ترکه
آنچه مال و متاع از مرده بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
هر چیز سوراخ سوراخ را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریه
تصویر شریه
مونث شری برای اسپ و سرشت، مادوک زنی که همواره دختر زاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکه
تصویر شاکه
جمع شائک، خاردارها تیزها شاکه خارزار خارستان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سرکه کبک ماده مایعی است با بوی بسیار زننده و طعم بسیار ترش که از اکسید شدن شرابها و نوشابه های الکلی دیگر که غلضت الکلی آنها زیاد نیست به دست می آید. سرکه رنگ کاغذ تورنسل را قرمز میکند بنابرین جسمی اسیدی است که در تجزیه الکتریکی مانند اسیدهای کانی ئیدروژن تولید میکند. جوهر سرکه. اسیدی است که مایع اصلی سرکه است و جزو اسیدهای قوی آلی است و امروزه به طریق مختلف صنعتی نیز آنرا تهیه میکنند اسید استیک. یا سرکه ده ساله. سرکه ای که ده سال از تولید آن گذشته باشد، کینه دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
جنبه نشانه هایی که رفتار وات ها را می نمایانند: زبر زیر پیش، جنبش چال اورز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرکه
تصویر جرکه
به استثنای، غیر از
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکه
تصویر برکه
استخر کوچک، حوض آب
فرهنگ لغت هوشیار
اشکوب زیرین، اشکوب دوزخ زیرین زیر پایه، ته تک، فرود در تازی درکه زیر، پایه های پایه و درجه زبر پایه ته تک، نشیب سرازیری، طبقه پایین، طبقه دوزخ جمع درکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکه
تصویر ارکه
ماهی یونس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکره
تصویر شکره
شکارچی، شکار کننده، صید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکه
تصویر شبکه
تار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرکت
تصویر شرکت
باهمان، همبازی، همستان، هنبازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برکه
تصویر برکه
آبگیر، تالاب
فرهنگ واژه فارسی سره