آغاز و فیال و ابتدا و اول. (ناظم الاطباء). - شروع افتادن، شروع شدن. آغاز گشتن: اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه... خوض و شروع افتد. (سندبادنامه ص 18). - کلاس شروع،در سابق بر کلاس تهیه اطلاق می شد و پیش از کلاس اول کودکان، را برای تعلیم آماده می کردند. ، دیباچه. (ناظم الاطباء) ، حمله و هجوم. (ناظم الاطباء)
آغاز و فیال و ابتدا و اول. (ناظم الاطباء). - شروع افتادن، شروع شدن. آغاز گشتن: اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه... خوض و شروع افتد. (سندبادنامه ص 18). - کلاس شروع،در سابق بر کلاس تهیه اطلاق می شد و پیش از کلاس اول کودکان، را برای تعلیم آماده می کردند. ، دیباچه. (ناظم الاطباء) ، حمله و هجوم. (ناظم الاطباء)
به کاری آغازیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در کاری شدن. (المصادر زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). به کاری درآمدن. (آنندراج). آغازیدن. آغاز کردن. روی آوردن به. رونهادن به. روی گذاشتن به. برداشت کردن. ابتدا کردن. بنیاد کردن. به کاری درشدن. اقدام کردن. (یادداشت مؤلف) ، در آب درآمدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). در آب شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، گشاده کردن رسن را و هر دو کرانۀ آن را در گوشۀ دلو و مانند آن انداختن. رجوع به شرع شود، باز کردن پوست و کفانیدن آن را. رجوع به شرع شود، نیکو برداشتن و بلند کردن چیزی را. رجوع به شرع شود، راست شدن نیزه ها به سوی کسی، راست کردن نیزه ها را بسوی کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به شرع شود
به کاری آغازیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در کاری شدن. (المصادر زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). به کاری درآمدن. (آنندراج). آغازیدن. آغاز کردن. روی آوردن به. رونهادن به. روی گذاشتن به. برداشت کردن. ابتدا کردن. بنیاد کردن. به کاری درشدن. اقدام کردن. (یادداشت مؤلف) ، در آب درآمدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). در آب شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، گشاده کردن رسن را و هر دو کرانۀ آن را در گوشۀ دلو و مانند آن انداختن. رجوع به شرع شود، باز کردن پوست و کفانیدن آن را. رجوع به شرع شود، نیکو برداشتن و بلند کردن چیزی را. رجوع به شرع شود، راست شدن نیزه ها به سوی کسی، راست کردن نیزه ها را بسوی کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به شرع شود