جدول جو
جدول جو

معنی شرنبث - جستجوی لغت در جدول جو

شرنبث
(شَ رَمْ بَ)
سطبر و درشت کف دست و پای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سطبرانگشت. (مهذب الاسماء) ، شیر بیشه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شرنبث
(شَ رَمْ بَ)
یکی از نادانان و نابخردان معروف عرب است که در حماقت بدو مثل زنند: ’هو احمق من شرنبث’. از حماقتهای او یکی بود که پولی در فلاتی در زیر خاک پنهان کرد وسایۀ ابر را که استثناءً در آن هنگام آنجا افتاده بود نشان گذاشت ولی وقتی برای جستجوی مال برگشت سایه را ندید و پول را از دست داد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ بِ)
شیر بیشه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَمْ با)
یا شرنتی. نام مرغی. (از اقرب الموارد). رجوع به شرنتی شود
لغت نامه دهخدا
(شِ رِمْ بَ / بِ)
شرمبه. در تداول عامه، پاره: شرنبه شرنبه، پاره پاره. در تداول زنان پاره پاره. با پاره های آویخته (جامه). (یادداشت مؤلف). رجوع به شرمبه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رَمْ بَ)
فربه و ستبر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُمْ بَ)
درشت از هر چیزی. (منتهی الارب). ناهموار و درشت و صلب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَمْ بَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). أسد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ بُ)
وادیی است میان یمامه و بصره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شرنب
تصویر شرنب
شبرم گاوکشک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار