جدول جو
جدول جو

معنی شرمگینی - جستجوی لغت در جدول جو

شرمگینی
خجلت، شرمندگی، شرمساری
تصویری از شرمگینی
تصویر شرمگینی
فرهنگ فارسی عمید
شرمگینی
(شَ)
شرمساری. خجالت. خجلت. شرمندگی. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف). خفر. (منتهی الارب). خفاره. (منتهی الارب). حیا. خجولی. باحیایی: سرمایۀ همه نیکیها اندر دانش و ادب است خاصه ادب نفس و تواضع و... و شرمگینی. (قابوسنامه ص 37).
به گرم چشمی من در نظارۀ معنی
به شرمگینی من در افادۀ اشعار.
عرفی شیرازی (از آنندراج).
رجوع به شرمگین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرمگنی
تصویر شرمگنی
شرمگینی، خجلت، شرمندگی، شرمساری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
خجل، شرمسار، شرمنده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ گِ)
حیا. تنک رویی. شرمگینی. شرمندگی. شرمساری. باحیایی. حجب. (یادداشت مؤلف) :
از این بنده نوازی و از این عذرپذیری
از این شرمگنی نیکخویی خوب خصالی.
فرخی.
شرمگنی نتیجۀ ایمان است و بینوایی نتیجۀ شرمگنی. (از قابوسنامه)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
خجل و شرمسار. (ناظم الاطباء). خجل. شرمسار. شرمنده. (فرهنگ فارسی معین). شرمناک. شرمسار. شرم زده. (آنندراج). خریده. (دهار) :
چون عروسی شرمگین بدخواه شاه
سر ز شرم شاه در چادرکشید.
مسعودسعد.
ملک شرمگین در حشم بنگریست
که سودای این بر من از بهر چیست.
سعدی (بوستان).
- شرمگین شدن، خجل شدن. خفر. خفارت. (یادداشت مؤلف). خزیان. (دهار).
، شرم دار. (ناظم الاطباء). باحیا. خجول. شرمگن. (یادداشت مؤلف) : خداوند کریم است و شرمگین چون ببیند شاید که نپسندد که تو در آن درجۀ خمول باشی. (تاریخ بیهقی). از سلطان کریم تر و شرمگین تر آدمی نتواند بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 362). ندانم که کار کسی بازایستد که این ملک رحیم و حلیم و شرمگین را بدو باز نخواهند گذاشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 259).
نه ز سردان خورد طپانچۀ گرم
این رخ شرمگین که من دارم.
خاقانی.
صنم تا شرمگین بودی و هشیار
نبودی بر لبش سیمرغ را بار.
نظامی.
دختر شرمگین ز حشمت شاه
به مخموری لب خشک از زبان شرمگین دارم
خط پیمانه ام چشم حجاب آلوده را ماند.
شیخ العارفین (از آنندراج).
بر خود آیین شکر داشت نگاه.
نظامی.
گدای شرمگین در پردۀ شب بی حیا گردد.
صائب تبریزی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سهمگینی
تصویر سهمگینی
حالت و کیفیت سهمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشمگینی
تصویر خشمگینی
غضبناکی خشمناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمگینی
تصویر آزرمگینی
حالت و کیفیت آزرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوخگینی
تصویر شوخگینی
چرکینی چرک آلودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
خجل، شرمنده
فرهنگ فارسی معین
آزرمگین، باحیا، شرمناک، شرمسارشرمنده
متضاد: سربلند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
خجلان
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
Mortified
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
mortifié
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
zawstydzony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
อาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
пристыженный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
beschämt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
شرمندہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
লজ্জিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
utançlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
aibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
羞愧的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
恥ずかしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
מִבֹּיש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
창피한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
принижений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
beschaamd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
mortificado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
mortificato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
mortificado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
लज्जित
دیکشنری فارسی به هندی