- شرع
- دین و مذهب راست و آشکار، آئین، کیش
معنی شرع - جستجوی لغت در جدول جو
- شرع
- آیینی که خداوند برای بندگان روشن و آشکار ساخته، دین، مذهب،
برای مثال شاعری بگذار و گرد شرع گرد از بهر آنک / شرعت آرد در تواضع، شعر در مستکبری ، شروع کردن(سنائی۲ - ۳۱۹)
- شرع ((شَ))
- دین، روش آیین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیشی آینیک منسوب به شرع مطابق احکام شرع موافق دین
زه کمان، زه ساز
سنت، شریعت، عادت
شریعت، سنت، طریقه، مذهب، آیین، راه و روش و آیینی که خداوند برای بندگان خود روشن ساخته
ویژگی آنچه مطابق احکام شرع باشد
آبراهه، راه آب، راهگذر آب، مجرای آب، گذرگاه سیل
جای ورود به آب، جای آب خوردن
جای ورود به آب، جای نوشیدن آب، جمع مشارع
داتیک کیشیک مونث شرعی: احکام شرعیه، جمع شرعیات
جمع شرعیه، دینکرد جمع شرعیه علوم و احکام شرعی
علوم و اموری که مربوط به شرع و احکام آن باشد
زره پوست کندن پوست بر گرفتن از گوسپند جامه جنگی که از حلقه های آهنی سازند زره جمع دروع
خلق، سیرت، خو، توانائی، طاقت
چامه، سروده
آغاز
آزرم
خاور، خورآیان
آبرو، بزرگ منشی، پیره ها، نزدیک به
سامه، بایسته
آشکاری، فرانمون، گزارش، زند، ریز
کشت کردن، کاشتن تخم را
هفتن برف دوشاب مفت می خوردیم - هریکی هفت هفت می خوردیم (جامی)
شکافتن، خراعه ضعیف و سست گردیدن
شتابنده به بدی و خشم، پر و مملو
نویه (شاخه نو رسته) شتابان
طریق، راه بزرگ، راهنما
آشکار، پراکنده
مانده داراک، بند کفش، کناره کنار جای، تنگ زمین تنگ گجای تنگ