- شرجی ((شَ))
- آب و هوای گرم و مرطوب ویژه مناطق ساحلی
معنی شرجی - جستجوی لغت در جدول جو
- شرجی
- Muggy
- شرجی
- душный
- شرجی
- schwül
- شرجی
- задушливий
- شرجی
- duszny
- شرجی
- abafado
- شرجی
- bochornoso
- شرجی
- lourd
- شرجی
- benauwd
- شرجی
- उमसदार
- شرجی
- رطيبٌ
- شرجی
- 후덥지근한
- شرجی
- חַם וּלְח
- شرجی
- bunaltıcı
- شرجی
- joto la mvua
- شرجی
- ร้อนอบอ้าว
- شرجی
- গরম এবং আর্দ্র
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قایق
هزینه روزانه
امید مندی، امید داشتن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری، جمع ترجیحت
فرم انگیز (فرم: غم)
موافق، شایسته، ثبات
زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
درختی، درختدیس، سروی دبیره سروی گونه ای دبیره که وات ها برابرباشماره اند منسوب به شجر درختی به شکل درخت، نوعی خط با حساب ابجد که آن را خط سروی هم می نامند. زیرا حروف آن به شکل درخت سرو در می آید و شباهت به خط میخی دارد. و بسته به توافق طرفین خطوط مایل راست و چپ را شاخص کلمه یا حرف قرار می دهند. یعنی یک خط عمودی کوچک رسم کنند و سپس مرتبه حرف را در طرف راست و مرتبه حرف را در کلمه در طرف چپ آن به وسیله خطوط مایل و کوچکی که خطوط عمودی را قطع می نماید و تعیین می کنند و ممکن است مقام کلمه را طرف چپ و مقام حرف را طرف راست تعیین نمایند. منسوب به شجر شجریه
خجلت شرمساری شرمندگی
کیشی آینیک منسوب به شرع مطابق احکام شرع موافق دین
ماده شتر تند رو
امیدوار شدن، امید داشتن
درختی، به شکل درخت، درخت بودن